سوره سینما

پایگاه خبری-تحلیلی سینمای ایران و جهان

sourehcinema
تاریخ انتشار:۲۱ آذر ۱۳۹۶ در ۱۰:۰۰ ق.ظ چاپ مطلب
تاثیر رسانه‌های مجازی بر منابع رسمی خبری (۱)

مسئولان گوش‌به‌زنگ رسانه‌های غیررسمی هستند/ رابطه حضور سلبریتی‌ها در فضای مجازی با خودشیفتگی

namakdoost1

بررسی نقش و تاثیر فضای مجازی بر رسانه‌های جریان اصلی توسط دکتر حسن نمکدوست و پژوهشگر جواد افتاده مورد بحث قرار گرفت.

سوره سینمامحیا رضایی کلانتری: سال ها پس از آنکه با عبارت «عصر ارتباطات» مانوس شدیم و دنیای مجازی جای خود را بین ضروری ترین امور فردی و اجتماعی باز کرد و همچنین با ورود تلفن های هوشمند؛ امکاناتی در اختیارمان قرار گرفت که دیگر فراموش مان شد تا همین ۲۰ سال پیش چقدر با ارسال و دریافت پیامک ذوق می کردیم و هیجان زده می شدیم.

امروزه شبکه های اجتماعی با ابزار برنامه های موبایلی این امکان را به وجود آوردند که هر شخص بتواند از تریبون مستقل و منحصر به فرد خود به اظهار نظرات شخصی بپردازد و در قبال آنچه پیرامونش مشاهده می کند واکنش نشان دهد. در این بین هر فرد بنا به جایگاه اجتماعی خود مخاطبان متعددی را جذب صفحه شخصی اش می کند و طبیعتا با بازخورهای مثبت و منفی نیز مواجه می شود.

پس از استقبال مردم کشورهای در حال توسعه از فناوری اطلاعات و ارتباطات و حضور فعال شان در فضای مجازی نهادها و سازمان های رسمی نیز روی خوش نشان دادند و کم کم مطبوعات و رسانه ها نیز از امکانات جانبی و مردمی تر استفاده کرده تا تعامل نزدیک تری با مخاطبان شان برقرار کنند. به همین خاطر امروزه شاهد آن هستیم که خبرنگاران و واحدهای روابط عمومی تلاش شان این است که از فضای مجازی به عنوان فرصت مغتنم برای ارتباط بیشتربا جامعه هدف شان بهره ببرند.

هرچند به دلیل تاخیر در برقراری ارتباط با فضای مجازی توسط مسئولان و عدم شناخت درست فرایند پذیرش تکنولوژی، تبعات مرتبط با عصر ارتباطات در کشورهای درحال توسعه با مشکلات متعدد حقوقی و قضایی مواجه شده و در این زمینه ضرورت تحقیق و پژوهش اساسی بیشتر به چشم می خورد.

با این مقدمه پایگاه خبری تحلیلی سوره سینما تاثیر رسانه های مجازی بر رسانه های جریان اصلی را با بهره مندی از نظرات دکتر حسن نمکدوست پیشکسوت عرصه روزنامه نگاری و استاد علوم ارتباطات و جواد افتاده پژوهشگر و مدرس ارتباطات مورد بحث قرار داده است. ضمن اینکه با توجه به رویکردهای کلی این رسانه سعی کردیم تا این آسیب شناسی با محوریت مسئولان، هنرمندان سینمایی و مخاطبان آنها بررسی شود. بخش اول گفتگوی ما را در ادامه ملاحظه می کنید:

* به نظر شما چرا امروزه فضای غیررسمی مجازی بر رسانه های جریان اصلی پیشی گرفته اند؟

جواد افتاده: آنچه این روزها در رابطه با رسانه های جریان اصلی بیشتر باید مورد توجه قرار گیرد تغییر شکل مخاطب است. مخاطبانی که نسبت به گذشته از منابع رسمی کمتر بازدید می کنند و منابعی چون تلگرام را جایگزین کرده اند.

در دنیا منابع رسمی خبری نیز از این کانال های جدید رسانه ای استقبال کرده و مثل یک ابزار از آن استفاده می کنند تا صدای خود را به مخاطب برسانند. رسانه های داخلی کشور متاسفانه خیلی دیرتر به این نتیجه می رسند که می توان از رسانه هایی چون تلگرام  به عنوان مدیا استفاده کرد. در حال حاضر برنامه های متعدد رسانه ملی کشور اگرچه از کانال های تلگرام استفاده می کنند اما هیچوقت از این واژه استفاده نکرده و از آن با عنوان شبکه اجتماعی یاد می کنند.

وقتی منابع رسمی ما چنین دیدگاهی داشته و اساسا دیر وارد فضاهای مجازی می شوند یک سری افراد این فرصت را غنیمت دانسته و با ایجاد گروه ها و کانال های متعدد دست به انتشار اخبار و محتوا می زنند. مخاطب عادی هم وقتی می بیند با راحت ترین امکان می تواند به همه اخبار دسترسی داشته باشد ناخودآگاه از رسانه های جریان اصلی فاصله گرفته و نیازهای خود را در رسانه های مجازی تامین می کند.

namakdoost3

* آیا این رفتار رسانه ای در همه جای دنیا مشاهده می شود؟

در رسانه های رسمی دنیا مثل بی بی سی چنین اتفاقاتی کمتر رخ می دهد چون آنها تمامی شبکه ها و کانال های نوظهور را زودتر از مردم شان شناسایی کرده و با توجه به کارکرد آنها محتواهای متناسب با فضای مجازی را انتشار می دهند. یعنی بعضا مطالبی را در کانال تلگرام یا اینستاگرام شان مشاهده می کنید که ممکن است روی سایت خبری بی بی سی دیده نشود. چراکه آنها جنس مخاطبان شان را خوب می شناسند و می دانند مخاطبان کانال تلگرامی با سایت رسمی خبری متفاوت هستند. این فعالیت حرفه ای باعث می شود رسانه های جریان اصلی در دنیا همیشه جلوتر از فضاهای مجازی قرار بگیرند.

تلگرام، وایبر، واتس اپ و … در واقع ابزار پیام رسانی هستند که می توانند هزینه مکالمه را کاهش دهند اما در کشور های در حال توسعه غالبا ابزار سرگرمی است و در جدی ترین حالت، هر جا که بازتاب صدای مردم وجود ندارد اینها تبدیل به مدیای جایگزین می شوند. مثلا از آن به عنوان یک نهاد مدنی استفاده می شود که نمونه اش را اخیرا در زلزله کرمانشاه شاهد بودیم.

به این صورت که هر کس گروهی برای خود تشکیل داده و با جمع آوری مبلغی راهی منطقه زلزله زده می شود و گاهی کار هلال احمر را هم مختل می کند در صورتی که اگر چنین اتفاقی در کشورهای پیشرفته رخ دهد آنها با استفاده از این ابزار سعی در هماهنگ شدن با نهادهای رسمی کشورشان دارند نه اینکه فرصتی بیایند تا مستقل عمل کنند.

* این شکل استفاده از ابزارهای پیام رسان چه نتایجی به دنبال دارد؟

– جابه جا شدن وظایفی که در دنیای فیزیکی، ما به ازای آن وجود ندارد باعث شده تا یک اپلیکیشن بتواند موجب تشکیل نهادهای مدنی و کارهای تاثیرگذار در دنیای حقیقی باشد اما همیشه هم کارگشا نیست و یکی از نتایج آن ایجاد توهم است. مثلا گاهی از دیدن یک کلیپ متحیر می شوید و چون لحظه وقوع خودتان حضور نداشتید تصوری در ذهن تان شکل می گیرد که واقعیت ندارد و انتشار این ویدیو باعث شکل گیری واکنش هایی می شود که غیرواقعی است.

شکل دیگری از توهم وقتی است که افراد مطرحی مثل هنرمندان و چهره های شناخته شده با ارائه پیام ها و عکس های متعدد طرفدارانی در فضاهای مجازی پیدا می کنند که تعداد بالای آنها خودشیفتگی را در فرد بیشتر می کند و آنچه برای من عجیب است اینکه آنها به واسطه سرمایه اجتماعی که فکر می کنند کنارشان وجود دارد سرگروه کارهای عام المنفعه می شوند و این نگرانی وجود دارد که در موارد مختلف بخواهند از این سرمایه اجتماعی در کارهایی غیر از عام المنفعه استفاده کنند.

* جناب نمکدوست به نظر شما آیا شناخت کارکردهای فضای مجازی در کشور ما به درستی تعریف شده است؟

حسن نمکدوست: اول اینکه شبکه‌های اجتماعی، با وجود همه اهمیت به حق ‌آن‌ها بخشی از فضای بزرگی هستند که ما از روی تسامح به آن فضای مجازی می‌گوییم و طبعا تمام این فضا نیستند. نکته دوم اینکه همه این شبکه‌های اجتماعی کارکرد یکسانی ندارند و بین‌ آن‌ها نوعی تقسیم کار وجود دارد. برای مثال لینکدین عمدتا یک شبکه اجتماعی تخصصی – دانشگاهی است، درحالی که فیسبوک یک شبکه دوستانه و مبتنی بر روابط اجتماعی. یا توئیتر شبکه‌ای است در اساس خبربنیان. کمااینکه اینستاگرام یک شبکه تصویر بنیان است. البته این مرزها آهنین نیستند، اما تا حدودی کارکردهای اصلی را بیان می‌کنند.

نکته دوم اینکه هم در شبکه‌های اجتماعی و هم پیام رسان‌های موبایل مانند تلگرام و وایبر علاوه بر اینکه مردم حضور دارند، رسانه‌های جریان اصلی هم حضور دارند، برای مثال شما حضور و فعالیت رویترز یا بی‌بی‌سی یا خبرگزاری آسوشیتدپرس و نشریه‌های مانند نشنال جئوگرافی و غیره را در شبکه‌های اجتماعی می‌بینید و بسیاری از تلویزیون پخش مستقیم خارج از ایران و همین طور رسانه‌های داخلی‌مان در تلگرام حضور دارند.

اما طبعا بحث شما درباره پلتفرم‌هایی است که عمدتا مردم در آن حضور دارند و مطالب را با یکدیگر به اشتراک می‌گذارند.

namakdoost2

* بله و اینکه این پلتفرها چه میزان اعتبار کسب کرده و یا چقدر اعتبار را از رسانه‌های جریان اصلی ستانده‌اند؟

– درباره این بحث دو گونه پاسخ باید بدهیم. اول اینکه آیا در دنیا رسانه‌های جریان اصلی، میدان خبررسانی و آگاهی‌دهی را به رسانه‌های آلترناتیو واگذار کرده‌اند که با قاطعیت می‌توان گفت هنوز چنین اتفاقی نیافتاده است. در واقع، رسانه‌های جریان اصلی، کماکان مرجع اصلی انتشار خبرهای موثق و مورد رجوع در دنیا هستند. راه دور نرویم. چرا وقتی موضوع برجام حاد شد، آقای خاتمی برای گاردین سرمقاله نوشتند؟ چرا هنوز برای آقای ترامپ مهم است که تایم او را به‌عنوان مرد سال انتخاب می‌کند یا خیر؟ چرا یکی از مهمترین ماجراهای همین آقای ترامپ این است که رسانه‌های جریان اصلی آمریکا با او همراهی نمی‌‌کنند؟

پاسخ دوم اما درباره وضعیت مشخص رسانه‌ها در جامعه خودمان است که تا حدودی با آنچه در جهان جریان دارد، متفاوت است. یعنی در ایران ما با پدیده اعتبارزدایی از رسانه‌های جریان اصلی مواجه هستیم که قصه ما را متفاوت می‌کند و در جای خود باید به آن بپردازیم.

به هر حال اما آنچه مسلم این است که همه رسانه‌های جریان اصلی درست است و باید از همه امکانات تازه ارتباطی و رسانه‌ای نهایت بهره را بگیرند. به همین خاطر هم اصلا عجیب نیست که رویترز و بی‌بی‌سی و ای‌پی هم در فیسبوک و هم در حضور دارند. کمااینکه در کشور ما هم همین اتفاق افتاده است که اتفاق بسیار خوبی است. استفاده از امکان تلگرام را هم که در ایران رایج است. فقط باید یادمان باشد وقتی سراغ پیام‌رسان های موبایل می رویم یعنی از رسانه‌ای شدن مردمی صحبت کنیم که تمام کمال ویژگی‌های عادی شهروندان را دارند. آدم هایی از جنس خود ما که همیشه هم اتوکشیده و رسمی نیستند و اتفاقا در بیشتر مواقع رفتاری خودمانی همراه با شوخی و حرف های دم دستی و بعضا محبت، دروغ و خشم دارند. یعنی مردمی از جنس کاملا مردم. در واقع تلگرام، و پلتفرم‌هایی مانند آن، بستری هستند که مردم خودشان را به شیوه خودشان در آن بازنمایی می کنند و طبیعی ترین رفتارها را از خود بروز می دهند. وقتی فیسبوک به راه افتاد شعاری که آن را خلاصه می‌کرد این بود: «دوست داری دوست من با تو دوست تو دوست بشه». در واقع فیسبوک جایی بود که قرار بود شما خود خودتان باشید و دنیای خودتان را با دنیای دوستان‌تان و دوستان‌ دوستان‌تان به مشارکت بگذارید. کمااینکه در اینستاگرام تصویرها و روایت‌های خودتان را با دوستان‌تان در میان می‌‌گذارید. چون این فضاها دقیقا برای چنین تعامل‌هایی طراحی شده‌اند و از این نظر یک موهبت هستند و اشکالی هم در آن‌‌ها نیست.

* این فرایند در زندگی برخی اقشار جامعه مثل هنرمندان و چهره های مردمی کمی متفاوت طی می شود که همیشه هم خوشایند نیست. در این باره چه نظری دارید؟

– نمکدوست: یک هنرمند هم قبل از اینکه هر حرفه ای داشته باشد یک انسان با تمام رفتارهای معمول انسان است و حق دارد از فضایی که اینگونه تعریف شده بهره بگیرد و برای مثال احساس اندوهش را از اینکه گربه‌اش مرده بیان کند. می‌خواهم بگویم چه خوب است که پس از قرن ها فضایی پدید آمده که مردم می توانند حرف دل شان، احساس‌شان، دیدگاه‌شان را بیان کنند، بدون اینکه جای کسی را بگیرند و از فضای فرد دیگری کم کنند. فضای جدید به همه هر قدر که بخواهند فضا می‌دهد که حرف‌شان را بزنند و آزادانه هم بزنند. البته اگر یک فرد، هنرمند یا غیرهنرمند به دیگران اهانت کند من می‌فهمم که اعتراضی به او وجود داشته باشد، اما اینکه کسی بدون اینکه مانع آزادی دیگران شود، یا حریم خصوصی دیگران را نقض کند و یا دروغ بگوید و تهمت بزند، حرف دلش را بزند، چیز بدی نیست. نهایت اینکه ممکن است من صحبت ایشان را نپسندم، خوب این هم که مشکلی نیست. بنابراین به نظر من نباید از یک هنرمند خرده بگیریم که چرا در صفحه‌اش در شبکه اجتماعی حرفی از جنس فرهیختگی نمی‌‍زند. اتفاقا خوب است او خود خودش باشد و مهم این است که این هنرمند بازیگر خوبی است و من از او نقش های خوبی دیده و لذت برده ام.

namakdoost4

* در اختیار داشتن تریبون شخصی چقدر آن ها را از انتشار خبر در رسانه های اصلی بی نیاز کرده است؟

– توجه بیش از حدی که این روزها چهره‌های سرشناس و اصطلاحا سلبریتی‌ها از انواع آن این روزها به شبکه‌های اجتماعی و پیام‌رسان‌های موبایل نشان می‌دهند و پرهیز، دوری و  احساس بی‌نیازی‌شان نسبت به رسانه های جریان اصلی هم پایدار نیست و به‌ زودی درخواهند یافت که باید به رسانه‌های جریان اصلی هم متوسل شوند. اولین بار نیست که چنین اتفاقی می افتد و تاریخ نشان داده با ورود هر رسانه جدید همه فکر می کنند رسانه جدید می تواند دنیا را تغییر دهد و همه مسایل شان را حل کند اما بعد از مدتی روشن می‌شود که ماجرا به این سادگی‌ها هم نیست. آدم، موجودی بسیار پیچیده‌تر از آن است که فکر می‌کنیم و به‌هیچ‌وجه به آسانی از امکانات رسانه‌ای و ارتباطی‌اش دست نمی‌برد. اصلا ویژگی انسان تنوع ارتباطی و رسانه‌ای است.  خیلی زود خواهید دید که هنرمندان و آدم‌های مشهور به ‌ناچار به استفاده از رسانه‌های جریان اصلی توجه خواهند کرد. بسیار توجه خواهند کرد.

* گویا این مساله در مورد مسئولان بیشتر خودنمایی می کند.

– متأسفانه عموم مسئولان ما بنابر یک برداشت اشتباه از مفهوم ارتباط و رسانه، رفتاری اشتباه مرتکب می‌شوند. آنها خودشان زمین بازی را از رسانه‌های جریان اصلی به سمت رسانه های غیر رسمی برده اند و اشتباهی مهلک مرتکب شده‌اند و صدالبته متأسفانه به زودی چنان سرشان به سنگ خواهد خورد که صدایش مملکت را خواهد گرفت. آن‌ها به دست خود رسانه‌های «پچ پچیسم» را که منابع مؤثق و روشنی ندارند ترویج می‌کنند. از سویی پاسخگوی رسانه‌های جریان اصلی نیستند و بر سر دسترسی آن‌ها به اطلاعات انواع موانع را ایجاد می‌کنند و از سوی دیگر گوش‌به زنگ رسانه‌های غیررسمی هستند و به محض آنکه حرف و سخنی در یک کانال غیر رسمی زده می‌شود ناگهان پاسخگو می‌شوند. متاسفانه این اشتباهی است که گریبان مسئولان را گرفته و دلیلش مشاوران کم تجربه ای است که مقهور فضای جدید ارتباطی – رسانه‌ای شده اند و چون رسانه جریان اصلی را از دست رفته می دانند سعی دارند پاسخ های شان را در فضاهای تلگرامی به گوش همه برسانند. نتیجه هم اینکه صبح تا شب خودشان یا روابط عمومی های شان باید دنبال تایید و تکذیب کردن اخبار و جواب دادن به این و آن در تلگرام و شبکه‌های اجتماعی باشند.

ادامه دارد…


پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

شما می‌توانید از این دستورات HTML استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>