نکته مهم فیلمنامه «آتابای» تاکید بر عشقهای نافرجام و درگیری درونی آدمهای داستان با خود و عملکردشان در جریان زندگی است.
داستان فیلم سینمایی «خروج» یکی از سر راست ترین داستانهای فیلمهای ابراهیم حاتمیکیا است.
سیر وقایع و داستان فیلم «لباس شخصی» چه به لحاظ محتوا و چه به لحاظ ساختار، لحظه به لحظه مخاطب و تماشاگر را به یاد فیلمهای قبلی محمدحسین مهدویان میاندازد.
ایران و تهرانی که برادران محمودی در «مردن در آب مطهر» نشان میدهند سیاه، خشن، کثیف و عاری از هرگونه مدنیت و رفتارهای مطلوب اجتماعی است.
قصه فیلم سینمایی «کشتارگاه» از آن دست قصههایی است که تاریخ مصرف دارد و مربوط به حال و هوای همین روزهاست.
سازندگان فیلم سینمایی «روز بلوا» چه در بخش محتوا و چه در بخش ساختار تلاش کردهاند نگاه میانه و معتدل را حفظ کنند.
با توجه به قصه و فضاسازی و شخصیت پردازی و روند داستان و رخدادها، پایان فیلم به نوعی میتواند سرپوش گذاشتن بر همه ضعفهای فیلمنامه و به شکلی فرار به جلو از سوی فیلمنامهنویس باشد.
در «دوزیست» دزدی برای به دست آوردن پول، بهانهای میشود برای سرک کشیدن به اعماق زندگی آدمها، آنهایی که زیر پوست شهر زندگی میکنند.
آثاری همچون «درخت گردو» که در ردیف آثار استراتژیک سینمای ایران قرار میگیرند میبایست بسیار پیش از اینها ساخته میشدند.
در روزهای نخست جنگ تحمیلی، ارتش صدام بارها از قدرت رسانه لطمه خورد و بارها به ساختمان رادیو آبادان حمله کرد.
دریغ از ذرهای امید و میل به زندگی و بیچاره تماشاگری که مجبور است شاهد نمایش این تلخیهای دائمی باشد.
«روز صفر» یکی از فیلمهای موفق در کارنامه اکشن سینمای ایران است، ژانری که به راحتی توانایی جذب مخاطب را در صورت دارا بودن فیلمنامه مطلوب و ساختار صحیح داراست.
بن مایه فیلم «تومان» یک شبه پولدار شدن است و طبق معمول همه فیلمها با این مضمون اخلاقی قرار است بیننده پی ببرد که قمار خیلی بد است.
«بیصدا حلزون» فقط یک ایده و یک خط داستانی مناسب و قابل تامل و توجه دارد و بجز این چه در محتوا و چه در ساختار تا حد زیادی نتوانسته مخاطب خود را راضی نگه دارد.
«درخت گردو» مرثیهای بر فاجعههای متعددی است که در طى سالیان متمادى بر مردمان کُرد ایرانزمین تحمیل شده است.