به گزارش سوره سینما، «روایت سوره سینما از چهرههای خبرساز هفته» عنوان بستهای خبری است که هر جمعه در قالب آن به بازخوانی مهمترین اخبار مرتبط با هنرمندان حوزه سینما، تئاتر و تلویزیون خواهیم پرداخت.
هر هفته چهرههایی از دل سینما، موسیقی و هنر سر برمیآورند که با حضورشان جریان خبری هفته را شکل میدهند. روایت این هفته، سراغ پنج چهرهای میرود که هر کدام با اتفاقی خاص در صدر اخبار قرار گرفتند؛ از رسول صدرعاملی که سکوتش را شکست و از روزهای پرحادثه و مسیر حرفهای اش گفت، تا پریناز ایزدیار که با گامهایی مطمئن بر فرش قرمز کن قدم گذاشت. از اکبر عبدی که همچنان مرز بازیگری و بازی را به چالش میکشد، تا رضا عطاران که با همان لبخند قدیمیاش، دل مخاطب را به سالن میکشاند و هانیه توسلی، آرام و بیصدا، اما پررنگتر از همیشه بازگشته است.
رسول صدرعاملی؛ مردی که با قلم آمد و با تصویر ماند
سالها بود رسول صدرعاملی تن به گفتوگو مشروح با رسانهها نداده بود. این هفته در برنامه «اکنون» سروش صحت، مردی با موهای سفید و صدایی آرام اما ریشهدار، آمده بود تا بگوید چهها بر او گذشته و چه ناگفتههایی داشت! از پسرک عاشق نوشتن تا مردی که دوربین را به دست گرفت تا روایت کند، نه فقط از دختران این سرزمین، که از تاریخ، از درد، و از امید.
صدرعاملی پیش از آنکه فیلم بسازد، روزنامهنگار بود. نوجوانیاش را با چاپ اولین مطلبش در مجله «فردوسی» آغاز کرد؛ مجلهای که آن روزها قبله آمال قلمبهدستان بود. در میانه التهاب انقلاب، او خبرنگاری میکرد؛ همان روزها که در پاریس با آیتالله خمینی مصاحبه کرد و با همان پرواز معروف به تهران برگشت. خودش و نوشابه امیری، روزنامه نگار کیهان، تنها بازماندگان آن پرواز تاریخیاند.
اما روزی، روزنامه برایش کوچک شد. دوربین به دست گرفت و شد صدای دختران خاموش؛ دخترانی که بعدها با نامهایی چون پگاه آهنگرانی، ترانه علیدوستی و نگار جواهریان بر پرده درخشیدند. سینمای صدرعاملی، سینمای جستوجوی روشنایی در دل تاریکیست. او که «دختری با کفشهای کتانی» را ساخت، هنوز هم میگوید: «چه قصههایی از دخترکان این سرزمین که ننوشتهایم.»
صدرعاملی از سینما گفت که او و همنسلانش در سالهای پس از انقلاب، زمانی که سینما در آستانه تعطیلی بود و سینماداران امیدی نداشتند، با حمایت و یادآوری فیلمهای ماندگاری مانند «گاو» داریوش مهرجویی، «گلهای داوودی» خودش، «تاراج» ایرج قادری و «مدرسه موشها» تلاش کردند درهای سینما را باز و سینمای ایران را زنده نگه دارند.
این روزها فیلم «زیبا صدایم کن» بر پردهست؛ قصهای دیگر از دختری دیگر. صدرعاملی دو پسر دارد، اما جهان دخترانه را بهتر بلد است. کتاب خاطراتش را مینویسد؛ روایتی دست اول از روزهای پرحادثه. بیشک، وقتی آن کتاب منتشر شود، تاریخِ زندهای از فرهنگ و سیاست ایران پیش چشممان خواهد بود.
پریناز ایزدیار؛ دختری از «ابد» تا فرش قرمز کن
در میان برق فلاشهای عکاسان کن، پریناز ایزدیار ایستاده بود؛ بیتکلف، اما مطمئن از جایی که ایستاده. تصویری که از او در جشنواره کن امسال ثبت شد، بیشتر از هر عکس دیگری دستبهدست شد؛ چون فقط تصویر یک بازیگر نبود، تصویر مسیری بود که از «ابد و یک روز» تا فرش قرمز با سعید روستایی ادامه یافته است.
او همان «سمیه» است، دختری زخمی از فقر و اعتیاد و درماندگی، اما حالا با استایلی که چشم مجلههای خارجی را گرفت، نشریه پیپل او را کنار جنیفر لارنس در لیست نامزدهای بهترین بازیگر زن پیش بینی کرد. حضور پریناز در فیلم «زنوبچه» سعید روستایی، تیر خلاص بود بر تمام تردیدها؛ بازیگری که حالا نهفقط در ایران، که در سطح جهانی دیده میشود.
پریناز ایزدیار را اولین بار با سریالهای حسن فتحی شناختیم؛ چهرهای آرام با چشمهایی پر از حرف. اما آنچه او را بازیگر کرد، نه فقط قاب تلویزیون، که ریسک نقشهای سخت بود. از «ابد و یک روز» تا «متری شیشونیم»، از «سرخپوست» تا «ملاقات خصوصی»؛ هر بار در قالب زنی که بار جهان را به تنهایی به دوش میکشد.
همزمان با حضور او در کن، در ایران چرخ بازی به کمدی چرخیده. در فیلم «صددام»، پریناز نقش ثریا را بازی میکند؛ معشوقه بدل صددام. لبخندی که در آن نقش میزند، شاید برای خودش هم تازگی داشته باشد. بعد از سالها نقشهای جدی، این بار خنداندن مخاطب را تجربه میکند، و منتقدانی که میگویند: «موفق بوده»
ایزدیار حالا دیگر نه فقط ستارهای پرفروش در داخل، که بازیگری جستوجوگر است. از فرش قرمز کن تا صحنههای کمدی، هر بار بخشی تازه از خود را نشان میدهد. و مخاطب، هر بار میماند با این سؤال: پریناز بعدی، چطور غافلگیرمان خواهد کرد؟
اکبر عبدی؛ مردی با هزار چهره، بازهم در لباس زنانه
اکبر عبدی دوباره برگشته؛ نه به این معنا که رفته بود، بلکه حالا در قاب تازهای دیده شده که باز هم همه را غافلگیر کرده. اینبار در برنامه «جوکر خانوادگی» با پوشش زنانه ظاهر شد و بار دیگر نشان داد که هنوز هم میتواند مردم را بخنداند؛ آنهم در روزگاری که خنده، کمیاب شده.
اما با عبدی، هیچ چیز ساده نیست. همین یک حضور کوتاه، تبدیل شد به بحثی داغ. عدهای گفتند: «او شأن خود را پایین آورد»، و گروهی دیگر از «قدرت بینظیر تغییر چهره و بازیگریاش» گفتند. و انگار این هم بخشی از معجزه عبدیست؛ همیشه محل بحث، همیشه در کانون توجه، همیشه غیرقابل پیشبینی.
اکبر عبدی بازیگریست که نه به کلاس بازیگری رفت، نه تئوری خواند؛ او با غریزهاش بازی کرد، با چشمهایش، با بدنش. از «اجارهنشینها» تا «مادر»، از «آدمبرفی» تا «خوابم میآد»، او نشان داد هر چهرهای، حتی صورت یک مادر پیر، میتواند ابزار بازیگریاش باشد. او اولین بار وقتی لباس زنانه پوشید، برای خنداندن نبود؛ برای شکستن یک تابو بود.
در جوکر اما، همه چیز طنز است، و عبدی هم بلد است چطور در دل یک موقعیت ساختگی، خنده واقعی بسازد. خندهای که از تماشاگر بیرون کشیده میشود، گاهی هم به این شکل نا متعارف و همین او را ماندگار کرده؛ مردی که کمدی را میشناسد، نه فقط در واژهها، که در سکوتها، در مکثها، در نگاههایی که هنوز هم برق دارند.
منتقدان ممکن است بگویند عبدی در این سالها افت کرده، یا نقشهایش سطحی شده. اما عبدی یک اصل دارد: «مردم باید بخندند.» و حالا دوباره خندانده، با همان قدرت همیشگی. شاید به همین خاطر است که هنوز هم او را مرد هزارچهره سینمای ایران مینامند و هیچکس هم جرئت نمیکند این عنوان را از او بگیرد.
رضا عطاران؛ از جنس مردم اما معلق میان «صددام» و «صالح»
رضا عطاران همینجاست؛ همان جایی که همیشه بوده، میان مردم، با لبخندی مهربان، ساده، و دستهایی که عادت دارند با مخاطب سلام کنند. این روزها روی پرده است؛ در فیلم «صددام» پدرام پورامیری، نقش بدل صدام را بازی میکند، نقشی که فقط او میتوانست بازی کند؛ با آن ترکیب طنز و واقعیت، با بازیای که جدی است و همزمان، بامزه.
مخاطب به محض دیدن اسم عطاران، خیال میکند قرار است بخندد. همین هم هست که او را از دیگران جدا کرده؛ نه فقط کمدی، بلکه اعتمادی که سالهاست مخاطب به اسمش دارد. هرجا باشد، انگار خیال جمع است. اما این اعتماد، اینبار با تردیدهایی هم همراه شد ومنتقدان معتقدند صددام فیلم نامه قوی ندارد و در نهایت هم خنده نمیگیرد.
همزمان با اکران صددام با آغاز پخش سریال «اجل معلق» عادل تبریزی، عطاران دوباره وارد خانهها شد؛ در کنار عباس جمشیدیفر. اما واکنشها اینبار متفاوت بود. بعضی گفتند: «تکراری شده»، بعضی گفتند: «مثل همیشه خندیدیم، پس موفق بوده». تکرار؟ شاید. اما مگر کسی مثل او، که «خانهبهدوش»، «بزنگاه»، «متهم گریخت» و «ورود آقایان ممنوع» را در کارنامهاش دارد، میتواند تکراری باشد؟
عطاران آن بازیگری است که با کلاه نقابدار، دمپایی و لبخند مهربان، آمده تا بگوید کمدی را نباید پیچیده کرد. او ساده است، و همین سادگیاش او را ماندگار کرده. اهل حاشیه نیست، اهل ژستهای روشنفکری هم نه. اما بلد است کاری کند که مردم، وسط خستگیهای روزمرهشان، بخندند. این کار کمی نیست.
شاید اجل معلق، سریالی نباشد که نامش در تاریخ بماند، شاید صددام فیلمی نباشد که منتقدان تحسینش کنند. اما رضا عطاران؟ او همین حالا هم در ذهن مردم مانده، با این حال باید دید در قسمتهای بعدی، آیا عطاران و «اجل معلق» میتوانند همانند آثار موفق قبلیاش در ذهن مردم ماندگار شوند یا اینکه مثل بسیاری از فیلمهای کمدی سطحی این روزها فقط ساعاتی مخاطب را بخندانند و فراموش شوند.
هانیه توسلی؛ بازگشت بیسروصدا، با صدایی بلند
هانیه توسلی آرام برگشت. بدون جنجال، بدون تیترهای داغ. اما حالا حضوری دو جانبه در سینما و نمایش خانگی را تجربه میکند. بعد از سه سال دوری، حالا هم روی پرده سینماست با «بیسروصدا»ی مجیدرضا مصطفوی و هم در قاب نمایش خانگی با «کنکل» رامتین لوافی. مثل همیشه، متفاوت، مثل همیشه کمی دورتر از هیاهو، اما درست وسط صحنه.
در «بیسروصدا» با گریمی متفاوت و نگاهی خاموش، نقش زنی را بازی میکند که دیگر چیزی از زندگیاش نمیخواهد جز غر زدن. همسر پیمان معادی است، اما بیشتر یک غریبه در خانه؛ زنی که زندگیاش را بلد است در سکوت فریاد بزند. باز هم نقشی که به او میآمد. توسلی بلد است در کمحرفی، پرمعنا باشد.
اما اتفاق بزرگتر در «کنکل» افتاد. جایی که سارا صابری شد؛ زنی که نقشه سرقت میکشد. این نقش، برشی از توسلی بود که کمتر دیده بودیم: جسور، بیپرده، با نیمنگاهی خلاف جریان. کنار مهدی پاکدل، صابر ابر و پیمان شریفی، شاید حالا وقتش رسیده که بهجای دختر آرام «شبهای روشن»، زن پیچیده و چندلایهی «کنکل» را بهخاطر بسپاریم.
توسلی از آن بازیگرهایی است که راه خودش را رفت. از «شام آخر» تا «دهلیز»، از «کافه ستاره» تا «جهان با من برقص» سروش صحت، همیشه میان انتخابهای سخت مانده؛ نقشهایی که زن بودن در آنها یک مفهوم جدی است، نه فقط یک ویژگی جانبی. برای همین است که حتی اگر کمتر دیده میشود، هیچوقت فراموش نمیشود.
در دو سه سال گذشته شایعه ممنوعالکاری، غیبت سهساله، سکوت در فضای مجازی… همه و همه به او هالهای دادند که حالا با قدرت از آن بیرون آمده. این روزها دوباره دیده میشود، اما نه به خاطر جنجال، بلکه به خاطر انتخابهایش.
و حالا همه چشمبهراهند ببینند آیا او هم در «کنکل» برگ برنده خواهد شد؟ یا مثل همیشه، فقط نقش متفاوتی بازی کرده است.