سوره سینما

پایگاه خبری-تحلیلی سینمای ایران و جهان

sourehcinema
تاریخ انتشار:۲۸ خرداد ۱۳۹۳ در ۱۰:۲۹ ق.ظ چاپ مطلب

بازیگری که لطیفه می‌گوید

behnoosh-nasim

برنامه «آبرنگ» که این روزها از شبکه نسیم پخش می‌شود، یک اتفاق تازه در تلویزیون است.

برنامه «آبرنگ» که این روزها از شبکه نسیم پخش می‌شود، یک اتفاق تازه در تلویزیون است.

سوره سینما- محدثه واعظی‌پور: تصویر آشنا برای ما از بسیاری شبکه‌های لس آنجلسی یک مجری (معمولا خانم) است که در دکوری ساده رو به دوربین نشسته و خاطره می‌گوید، لطیفه تعریف می‌کند، عکس نشان می‌دهد و با این تمهیدهای ارزان قیمت و دم دستی تماشاگرش را سرگرم می‌کند. گردانندگان این شبکه‌های جور و واجور فکر می‌کنند با این شیوه فقر امکانات و کمبود نیرو و اندیشه را پنهان می‌کنند، در حالی که این نوع برنامه سازی و پر کردن کنداکتور منسوخ شده و دیگر تماشاگران را مرعوب نمی‌کند.

این روزها در شبکه «نسیم» بهنوش بختیاری در برنامه «آبرنگ» رو به دوربین می‌نشیند و برای مخاطبانش لطیفه تعریف می‌کند، نوع کاری که انجام می‌دهد شبیه همان شبکه های لس آنجلسی است، همان قدر سطحی، تکراری و بدون ظرافت. مقصر این داستان تیم سازنده «آبرنگ» یا مجری- بازیگر برنامه نیستند. انتقاد درباره تولید چنین برنامه هایی متوجه مدیران سازمان بزرگ صدا و سیما است که در سال‌های اخیر با راه اندازی انبوهی شبکه می‌کوشند قدرت رسانه‌ای‌شان را به رخ بکشند، حاصل این تنوع و تکثر البته این است که مجموعه‌ها و فیلم‌ها از شبکه نمایش، به شبکه تماشا و آی فیلم می‌روند و برمی‌گردند. امتیاز پخش مجموعه‌های خاطره‌انگیز قدیمی که با آی فیلم به یک برگ برنده اساسی تبدیل شده بود حالا عادی شده، کافی است کانال‌های تلویزیون را عوض کنید، بیشتر شبکه‌ها یکی از همان مجموعه‌ها را پخش می‌کنند.

در این شرایط است که مدیران تلویزیون برای پر کردن کنداکتور این شبکه های جور و واجور مجبورند به تمهیداتی دست بزنند که سال‌ها از آنها انتقاد کرده‌اند، حالا همان شیوه و سبک برنامه‌سازی و تلقی از سرگرمی را توجیه می کنند که همواره در محافل رسمی نکوهیده بوده. فرهنگی که بر برنامه «آبرنگ» حاکم است، فرهنگ فیس بوکی است، تصوری که عامه مردم از رسانه دارند، را می‌توان در این برنامه دید. پایین ترین و سطحی ترین کارآیی یک رسانه پرمخاطب را می‌توان این روزها در عملکرد کاربران فیس بوک و سایر شبکه های اجتماعی دید.

انتشار عکس‌های شخصی، اظهارنظرهای احساساتی، غیر تخصصی و فاقد پشتوانه علمی که ذوق زدگی نظردهندگان را آشکار می‌کند و فضایی به شدت همراه با ریاکاری و خودنمایی. سرگرمی در چنین فضایی که می‌تواند در شکل درست وسیله‌ای سریع با کمترین میزان ممیزی برای انتقال اخبار و اطلاعات باشد و فاصله میان مخاطب رسانه و سیاستمداران، شخصیت‌های فرهنگی، هنری و … را کم کند، معنایی دم دستی دارد و همین رسانه که در فضای رسمی داخل کشور ما محدود و کنترل شده و استفاده از آن مذموم است، اگر بتواند اهداف کوتاه مدت مدیران تلویزیون را که برنامه سازی ارزان و جذب مخاطب برای شبکه‌ها است تامین کند، قابل استناد می‌شود.

در این شرایط خانم بازیگر مقابل دوربین تلویزیون می‌نشیند و برای مخاطبان لطیفه تعریف می‌کند، بسیاری از جمله‌هایی که می‌گوید در صفحه‌های شبکه‌های اجتماعی پرمخاطب این روزها دیده می‌شود و فراتر از این‌ها و آنچه مردم در جامعه امروز با آن ارتباط برقرار می‌کنند نیست. در حالی که در همین رسانه برای نشان دادن تصویر بانوان بازیگری که در اختتامیه جشنواره فیلم یا تئاتر فجر جایزه می‌گیرند، محدودیت وجود دارد و خانم‌ها را می توان فقط در لانگ شات نشان داد. در همین رسانه، جشن سینمایی خصوصی حافظ به دلیل حضور پررنگ همین چهره‌ها، بایکوت می‌شود و حتی در برنامه سینمایی «هفت» درباره‌اش صحبت نمی‌شود. این سیاست یک بام و دو هوا را می‌توان البته بر اساس شواهد و دلایل که در طی سال‌ها به دست آمده تفسیر کرد، اما نکته تاسف آور این که آنچه رسانه‌های درجه دو و سه بیگانه با فرهنگ و ذائقه مردم ما می‌کنند، تلویزیون ادامه می‌دهد.

انتظار این که رسانه‌ای با ویژگی‌های تلویزیون مدام برنامه‌های جدی و نخبه گرا بسازد و پخش کند، بیهوده است. اما این که رسانه داخلی همسو با رسانه‌هایی حرکت کند که جز مشغول کردن افکار عمومی به سرگرمی‌های ساده و قابل هضم کاری ندارند، قابل تامل است. برای مبارزه با این که مردم به سمت شبکه‌های فارسی زبان نروند، به سلاحی مجهز شده‌ایم که آنها در اختیار دارند. در حالی که سوق دادن مخاطب به سمت فرهنگ خودی و توجه به این که غربی شدن به هر شکل و شیوه و البته فقط در ظواهر، نمی‌تواند معنای مدرنیسم و دموکراسی داشته باشد از این طریق میسر نیست.

ضمن این که مخاطبی که به دنبال سرگرمی نازل است ترجیح می‌دهد نسخه اصلی آن را ببیند نه این که پای شبکه‌های داخلی بنشیند که نسخه تکراری آن برنامه‌ها را عرضه می‌کنند. چند سالی است بحران مجموعه سازی دامن تلویزیون را گرفته و کمتر می‌توان اثری درخور توجه در این رسانه دید، حالا و با دیدن انبوه برنامه‌هایی که فقط با توجیه وقت کشی و پر کردن کنداکتور ساخته و پخش می‌شوند می‌توان دریافت ماجرا جدی‌تر از این حرف‌ها است و کمبود اندیشه و خرد در برنامه‌سازی و تعریف نیازهای جامعه امروز به پاشنه آشیل این رسانه تبدیل شده است. باید به یک نکته مهم توجه کرد، زنگ خطر برای رسانه در جذب مخاطب و تاثیر گذاری بر افکار و آرا جامعه، زمانی به صدا درمی‌آید که همسو با سلایق مردم یا عقب تر از آنها باشد، سرگرمی به معنای تن دادن به تمایلات ساده مخاطب نیست، می‌توان تعاریف حرفه‌ای‌تر و محترمانه‌ای برایش پیدا کرد، البته این نیاز به صرف هزینه و استفاده از ذوق هنری و اندیشه پویا دارد که این روزها کمیاب شده است.