سوره سینما

پایگاه خبری-تحلیلی سینمای ایران و جهان

sourehcinema
تاریخ انتشار:۲۳ آذر ۱۳۹۳ در ۳:۴۲ ب.ظ چاپ مطلب

افسردگی کارگردان «آخرین ستاره شب»/ وقتی پورمحمدی حامی تولید سریال شد

akharin-setareh-shab1

منوچهر پوراحمد کارگردان سریال خاطره‌انگیز «آخرین ستاره شب» این روزها بیشتر اوقات را در خانه می‌گذراند.

سوره سینمامحیا رضایی : درست بیست سال پیش، مجموعه «آخرین ستاره شب» به کارگردانی منوچهر پوراحمد روی آنتن رفت و از همان بخش نخست مورد توجه قرار گرفت. مجموعه‌ای که بازیگر جوانش علی فرهبد را به ستاره تبدیل کرد و به سینما رساند. هر چند که او از ایران مهاجرت کرد و فعالیتش در دنیای بازیگری امتداد نیافت. در آن روزها که صحبت کردن از بیماری ایدز در رسانه‌های رسمی تابو بود، بحران اصلی مجموعه بیماری شخصیت جوان قصه بود، همین ویژگی، «آخرین ستاره شب» را به مجموعه‌ای منحصر به فرد در آن روزها تبدیل کرد. حالا و پس از گذشت دو دهه از آن دوران، شبکه آی فیلم «آخرین ستاره شب» را پخش می‌کند. منوچهر پوراحمد کارگردان این مجموعه روزهای سخت بیماری و تنهایی را در خانه می‌گذراند. شنیدن احوال این روزهای او غمگین‌کننده است.

سال‌هاست از شما خبری نیست. چرا در محافل هنری و سینمایی حضور ندارید؟

منوچهر پوراحمد: نزدیک به چهار سال است به خاطر افسردگی خانه‌نشین شده‌ام و حتی برای انجام امور ضروری هم بیرون نمی‌روم. بیماری دیابت، عمل قلب باز و ناراحتی چشم مزید بر علت شد که چندان تمایلی به حضور در مجامع نداشته باشم. تقریبا پنجاه سال است که از ناراحتی قلبی رنج می‌برم. ضمن اینکه مشکلات معده هم برایم گاهی قابل تحمل نیست و ماندن در خانه برایم خوشایندتر است.

این روزها پخش مجدد سریال «آخرین ستاره شب» مورد توجه بینندگانی قرار گرفته که سال‌ها پیش آن را دیده و دوست داشته‌اند. در این باره چه حسی دارید؟

این مجموعه را خیلی دوست داشتم و از اینکه دوباره پخش می‌شود واقعا خوشحال شدم. زمانی که فعال بودم سریال‌های زیادی داشتم که مورد استقبال مردم قرار گرفتند از جمله مجموعه تلویزیونی «خاله خانم» که در زمان خود بیننده زیاد داشت، اما «آخرین ستاره شب» برای خودم چیز دیگری بود. زمانی که فیلمنامه به من پیشنهاد شد آن قدر به نظرم، سوژه تکان‌دهنده بود که نتوانستم به راحتی از آن عبور کنم. سالی که سریال روی آنتن رفت یکی از نشریات نوشته بود این سریال ۹۰ درصد مخاطب جذب کرده است.

ایده «آخرین ستاره شب» از کجا آمد ؟ مطرح کردن بیماری ایدز با توجه به شرایط آن زمان چطور امکان‌پذیر شد؟

من این کار را برای گروه اجتماعی شبکه یک ساختم. اولین بار که اصغر عبداللهی متن را برایم فرستاد خیلی خوشم آمد، اما فکرم مشغول شد که چطور باید بیماری ایدز را در تلویزیون مطرح کرد. آن زمان اصغر پورمحمدی مدیر گروه اجتماعی شبکه بود. مساله را با او در میان گذاشتم و پرسیدم می‌توانم کلمه ایدز را در مجموعه بیاورم یا خیر؟ کمی با خودش فکر کرد و گفت: نمی‌دانم. موضوع به گونه‌ای بود که همه برای اولین بار با آن روبرو می شدند و تصمیم‌گیری مشکل بود.

پس کسی مانع ساخت مجموعه نشد؟

مانع نشدند اما موافقت هم نکردند. به پورمحمدی گفتم داستان قشنگ است، اگر آن را بسازیم کار خوبی می‌شود. ایشان باز هم گفت نمی‌دانم. آخر تصمیم گرفتم تصویربرداری را آغاز کنم. کل سریال دو دیالوگ داشت که کلمه ایدز بر زبان می‌آمد. تصمیم گرفتم این دو سکانس را در دو برداشت بگیرم تا بازیگر یک بار بگوید ایدز و یکبار هم بگوید مرض مهلک‌تر از سرطان تا اگر اولی مورد مخالفت قرار گرفت، جایگزین مناسب داشته باشیم. تصویربرداری تمام شد و به مونتاژ رسیدیم. من دوباره با اصغر پورمحمدی تماس گرفتم گفتم این مرحله آخر است، جواب قطعی را الان بگویید، اما او باز هم گفت نمی‌دانم. آخر خودم تصمیم گرفتم کلمه ایدز را بگذارم.

akharin-setareh-shab2

واکنش سازمان و مردم بعد از دیدن سریال چه بود؟

اولین قسمت از مجموعه که پخش شد ساعت هفت و نیم صبح تلفن زنگ خورد. با اینکه دوستان می‌دانستند من آدم سحرخیزی نیستم، اما تلفن قطع نمی‌شد. پشت خط آقای پورمحمدی بود وقتی صدای عصبانی مرا شنید گفت باید مطلب مهمی بگویم، ادامه فیلمنامه نمی‌دانم چطور است اما تا می‌توانی کلمه ایدز را در سریالت استفاده کن. هم تعجب کردم، هم خنده‌ام گرفت. اما خیلی دیر شده بود، همه کارها انجام شده و ما مجموعه را برای پخش تحویل آرشیو سازمان داده بودیم.

چاره‌ای برای اعمال این درخواست وجود نداشت؟

دوباره تماس گرفتند و پیشنهاد کردند ادامه سریال را بسازیم، اما فیلمنامه جدید به جذابیت اول کار نبود و هما روستا هم گفت اگر ایده به گیرایی بخش اول نیست تمایلی به حضور ندارد. می‌توانم بگویم داستان کم آورده بودیم و کم کم داشتیم از محور اصلی خارج می‌شدیم. حضور اکبر عبدی در دو قسمت آخر گواه همین ماجرا بود. به این خاطر تصمیم گرفتیم سریال در همان ۱۳ قسمت به پایان برسد.

واکنش‌ها بعد از پایان سریال چطور بود؟

مردم همه جا حرف فیلم را می‌زدند آن زمان ستاره سینما و تلویزیون مثل الان زیاد نبود. حضور هر چهره برای مردم خاطره‌ساز و ماندنی بود. حتی از خانم معلمی شنیده بودم شبی که این سریال پخش می‌شود فردا همه دانش آموزانش از شخصیت کامیاب حرف می زنند. این واکنش ها آن زمان نشان می‌داد فیلم برای مرم جدید و تاثیرگذار است. مدیرعامل وقت تلویزیون هم آن زمان از انتخاب بازیگران خوشش آمده بود.

علی فرهبد، بازیگری که با «آخرین ستاره شب» به دنیای هنر آمد، چهره شد و بعد از یکی دوکار دیگر خبری از او نبود. این بازیگر چطور به گروه شما معرفی شد؟

علی فرهبد اسپانیا زندگی می کرد و آن زمان مدتی برگشته بود به ایران که توسط یکی از دوستان به من معرفی شد. جسته گریخته کارهایی هم انجام داده بود بعد از این سریال در یک فیلم سینمایی بازی کرد و دوباره به اسپانیا برگشت. سال‌ها خبری نداشتم تا اینکه تقریبا شش سال بعد به دفترم آمد و گفت مشغول بازی در یک فیلم تازه با موضوع جذام است. گریم عجیب و غریبی داشت و هیچوقت نفهمیدم بازی اش به کجا رسید. بعد از آن به اسپانیا برگشت و تا امروز هم خبری از او ندارم.

دخترتان پانته‌آ هم از بازیگران اصلی سریال بود. ایشان هم دیگر حضوری در سینما و تلویزیون نداشت.

پانته‌آ مقیم سوئد بود و گاهی که به ایران می آمد فیلم هم بازی می‌کرد. بعد از «آخرین ستاره شب» در سریال «عروسی ۷۷» بازی کرد، اما دیگر تمایلی به ادامه بازیگری نداشت و گفت دیگر نمی‌خواهد بازی کند. شاید اشتباه کرده باشد اما به هر حال شرایط زندگی آنجا برایش بهتر است. او الان هم مادر دو فرزند است، مثل من دنیای هنر را از دور تماشا می‌کند و در کنار همسرم و دختر دیگرم زندگی آرامی دارد.

فکر می‌کنید مردم الان که سریال را می‌بینند چه نظری درباره آن دارند؟

من این مجموعه را خیلی دوست داشتم و با واکنش‌هایی که آن زمان دیدم حس می‌کنم «آخرین ستاره شب» برای خیلی‌ها خاطره شد. امیدوارم مردم بعد از بیست سال که مجموعه را می‌بینند از آن لذت ببرند.


6 thoughts on “افسردگی کارگردان «آخرین ستاره شب»/ وقتی پورمحمدی حامی تولید سریال شد”

  1. noura می‌گه:

    بسیار عالی . وابقعا خاطره شد.

  2. مریم می‌گه:

    واقعا که یاد دوران کودکیم افتادم. دقیقا یادمه که این فیلم یه فرقی با فیلمای دیگه میکرد. اون هم بیماری بازیگر جوان فیلم بود که البته خیلی فیلم رو غم انگیز کرده بود.
    در هر صورت انجام اولین ها کار بسیار مشکلیه.

  3. مهدی می‌گه:

    درود
    چقدر این سریال عجیب و زیبا بود!!!
    پاییز ۷۴!!!
    بیست سال اهنگ زیبایش را زمزمه کردم و بالاخره به لطف ایفیلم پخش شد!!!
    خدا جناب پوراحمد را سلامتی عنایت فرماید.
    بدرود

  4. مهسا می‌گه:

    آخی من ۱۱ سالم بود عاشق کامیاب شده بودم همش به عزاله حسودیم میشه وقتی هم کامیاب مرد بغضی کردم که هنوز دردش توی گلوم حس میشه.

  5. Rahimi می‌گه:

    خداوند ان شاءالله به مناب پوراحمدسلامتی بده وخدامادرشان رابیامرزد. خیلی برام جالبه امشب بعد از سالها متوجه شدم که پانته آ دخترِجناب پوراحمد هست. من اون سالها سنم کم بود.بعدازسالها همیشه پیگیراین بودم که بدانم خانم پانته آ ایابازی دیگری هم دارد یانه. ضمنا نمیدونستم آی فیلم مجدد پخش کرده .

  6. سهیلا می‌گه:

    امروزآخرین قسمت سریال تصمیم نهایی رادیدم خیلی زیبابود تازه امروزفهمیدم آقای منوچهرپوراحمدبرادرکیومرث وپسربی بی هستن وپانته آ دخترمنوچهر ونوه بی بیه ان شاءاله خدا پانته آ راحفظ کنه وپوراحمدراسلامتی عطاکند.

Comments are closed.