سوره سینما

پایگاه خبری-تحلیلی سینمای ایران و جهان

sourehcinema
تاریخ انتشار:۲۳ تیر ۱۳۹۲ در ۱۰:۵۵ ق.ظ چاپ مطلب
گفتگوی مفصل با ابوالحسن داوودی درباره کمدی، سینما و جامعه/

جامعه نیازمند امید است/ به فیلمفارسی رجعت کردیم

Abolhasan-davoodi

کارگردان فیلم سینمایی «نان، عشق و موتور ۱۰۰۰» رجعت به سطحی‌نگری و ابتذال در فلیمفارسی را محصول مدیریت سینما در این سال‌ها دانست.

کارگردان فیلم سینمایی «نان، عشق و موتور ۱۰۰۰» رجعت به سطحی‌نگری و ابتذال در فلیمفارسی را محصول مدیریت سینما در این سال‌ها دانست.

سوره سینما- کیانوش نژاد: ابوالحسن داوودی در همه ژانرها فیلم ساخته، از ملودرام تا فیلم کودک، او یکی از موفق‌ترین فیلم‌های کمدی سیاسی را در دوران اصلاحات ساخته است، «نان، عشق و موتور ۱۰۰۰» با همه امتیازهای فیلمنامه و ساختارش نمایشی از یک دوران خاص اجتماعی هم هست. داوودی پیش از این، «من زمین را دوست دارم» را در فضای یک کمدی فانتزی ساخته بود. در سینمایی که تولید کمدی به دلیل مشکلاتش همواره با دشواری همراه بوده داوودی کارگردانی است که علقه و پیوندش را با این نوع سینما قطع نکرده است.

به نظرتان چقدر تولیدات سینما در زمینه کمدی متناسب با پژمونی فرهنگ روز است؟ آیا شباهت بعضی از فیلم‌ها به کمدی‌های قبل از انقلاب که پرداختن به موقعیت‌های سطحی کمیک بدون نقد تاثیر گذار است به دلیل ناخوشی فرهنگی این چند سال است و یا دلایل دیگری هم دارد؟

ابوالحسن داوودی: من البته در چند سال اخیر خیلی فیلم‌های کمدی به آن معنایی که باید باشد را ندیده ام. بیشتر یک سری فیلم های ۹۰ دقیقه ای که همان اصطلاح شونه تخم مرغی برایش مناسب است. در این چند سال تعداد کارها در این زمینه کم بوده که آن ها را هم متاسفانه ندیده‌ام. در کل بسیاری از کارها را ندیده‌ام که بخواهم قضاوت کنم. شاید در زمینه های دیگر فیلم بیشتر دیده باشم ولی فیلم کمدی این چند سال رغبتی در من ایجاد نکرده که بخواهم ببینم و یا پیگیری کنم.

به هر حال این سرنوشت فقط برای فیلم های کمدی نیست و برای کلیت سینماست یعنی وقتی فضا بسته می‌شود، همه ژانرها و حتی بخش‌های مختلف سینما آسیب می بینند. فیلم کمدی هم در چنین شرایطی قرار گرفته است و این فضا باعث این اتفاق شده است، من خیلی نمی توانم قضاوت بکنم ولی چیزی که می دانم این است که نمی توان همه چیز را فقط ناشی از سیاست های غلط برشمرد که خب این تا حدود زیادی مسلم است و نیازی به تکرار کردن ندارد ولی دلایل دیگری هم دارد.

با این شرایطی که در این چند سال برای سینما اتفاق افتاده است می توان ادعا کرد که ما در فیلم کمدی و طنز بازگشت به فیلمفارسی داشته‌ایم؟

ببینید اگر معنای شما از فیلمفارسی بازگشت به سلیقه‌های سطحی تر و به جنسی از ابتذال فکری برای مخاطب است که قطعا این اتفاق افتاده و در همه زمینه ها رایج شده است. یعنی در دورانی که عرصه به فرهنگ تنگ می‌شود معمولا قشری‌گری، تنگ نظری و سطحی نگری رشد پیدا می کند که البته این مربوط به یک جریان خاص سینمای کمدی نیست، بلکه در همه شرایط حتی در رفتار آحاد جامعه هم کم و بیش این موضوع دیده می شود.

زمانی که فرهنگ توان ارزشی بیشتری را پیدا می‌کند و امکان گفت و گو بین آدم ها و تبادل نظر و امکان ارائه بهتر نظرها برقرار می شود همه چیز من جمله فیلمنامه نویسی، کارگردانی و … در سینما رشد پیدا می کند و این به سود سینما و اهالی فرهنگ و مردم تمام می شود.وقتی ما دچار فقر سوژه می شویم یعنی دایره محدودیت ها و ممنوعیت ها به گونه ای می شود که اکثر سوژه ها چه در بخش کمدی و چه در بخش اجتماعی خلاصه می شود در یک سری داستان های پیش پا افتاده عروسی و ازدواج و کلک زدن به همدیگر و … خب معلوم است که حاصلش نمی تواند چیز مطلوب و غیر از این چیزهایی که بر پرده می بینیم باشد.

فکر می‌کنید چقدر به ذائقه مخاطب در این چند سال ضربه خورده است؟ و چگونه می‌توان این ذائقه را دوباره در مسیر رشد و تعالی فرهنگی قرار داد؟

به نظرم اهتمام اهل فرهنگ، هنر و سینماگران می‌تواند به این موضوع کمک کند؛ بسته به آن که چقدر این قضیه برایشان جدی باشد و چقدر منافع شخصی را بخواهند کنار بگذارند و چقدر به ارزش تماشاگران عام فکر کنند. طبعا در این شرایط می‌توان سطح سلیقه عوام را که در این دوران به شدت پایین آمده، دوباره آرام آرام بالا برد، مثالش این می شود که در واقع اگر شما به غذایی عادت بکنید بدن هم خودش را با آن تطبیق می‌دهد و اگر بخواهیم آن را عوض بکنیم ممکن است بدن در کوتاه مدت نسبت به آن عکس العمل نشان دهد اما در بلند مدت است که متوجه می شویم این تغییر چقدر می تواند مفید باشد، در سینما هم همین گونه است.

سطح سلیقه عام تماشاگران به شدت در این سال ها پایین آمده و این تبدیل به یک معضل شده است، این معضل باید مسئله تک تک سینماگرها باشد که در این شرایط است که می توان به تغییر در این اضمحلال سلیقه امیدوار بود و با به وجود آوردن شرایط این اتفاق را به وجود بیاوریم.

در کمدی اجتماعی، کمدی درام و حتی مهم تر از آن کمدی سیاسی فیلم های قابل تاملی در اواسط و اواخر دهه ۷۰ ساخته شد، فکر می کنید برای ادامه آن مسیر فراموش شده چه فاکتورهای مشترکی باید بین دولت جدید و سینماگران به وجود بیاید تا دوباره سینما در ساب ژانرهای کمدی به آن مسیر خوب برگردد؟

در درجه اول تا زمانی که حاکمیت به هنرمندان اعتماد نکند و هنرمندان را عنصرهای مطلوب برای فرهنگ در نظر نگیرد و سوء زنی نسبت به اینکه همه محکوم، دسیسه گر و توطئه گر هستند مگر اینکه خلافش ثابت بشود را داشته باشد، نمی تواند گشایشی در عرصه هنر حاصل شود. شما ببینید خیلی از کسانی که زندگی اشان را از طریق رشد فضای امنیتی می گذرانند الان تمام سعی اشان را گذاشته اند برای اینکه دوباره فضای جامعه را به همان شکل تفسیر بکنند، خب اگر این شرایط حاکم باشد یعنی دولت مردان ما به کلیت جامعه هنری اعتماد نکنند و احترام نگذارند و آن ها را به چشم غیر خودی و مظنون ببینند که همیشه در حال توطئه هستند کاری پیش نمی رود.

در این شرایط ما هیچ جور نمی توانیم انتظار داشته باشیم که اکثریت جامعه هنرمندان به جز قشری که در هر شرایطی با باد خود را هم مسیر می‌کنند، کارهای خوبی عرضه کنند. آن قشر باد هم وقتی شرایط جامعه تغییر کرد و فضا امنیتی و سیاسی تر شد و عرصه فرهنگ تنگ تر شد راحت خود را با آن تطبیق داده اند و تبدیل شده اند به سینماگران مزد بگیر دولتی که فیلم می‌سازند و عملا هیچ تاثیری در سینما نمی گذارند و از آن بدتر به دلیل نادانی اشان، سینما را رو به نابودی می برند.

فارغ از مشکلات پیش و پس، چقدر ما فیلمنامه نویس متبحر در ژانر کمدی داریم که بتوانند در شرایط مطلوب به سینما کمک کنند؟ آیا در این زمینه به لحاظ نیروی انسانی خلاق، کمبودی داریم؟

ببینید این موضوعات سالیان سال است که مثلا همیشه بحث بر سر این بوده است که مشکل اصلی سینمای ما کمبود فیلمنامه خوب است، فیلمنامه خوب هم باید توسط فیلمنامه نویس خوب نوشته بشود و … این بحث این گونه نیست که فیلمنامه نویس از خارج وارد بکنیم یا بخواهیم در یک پروسه پرورش بدهیم و یا تربیت بکنیم و موضوع اصلا این ها نیست چرا که ما به اندازه کافی سینماگر داریم بلکه باید شرایط برای این ها فراهم بشود، باید اعتماد متقابل بین حاکمیت و بین اکثریت جامعه هنری طوری به وجود بیاید که هر دو نسبت به هم این مسئولیت را احساس بکنند در این شرایط حتما فیلم کمدی خوب ساخته می شود.

ما در اینکه به هر حال فیلمنامه نویس خوب داریم بحثی نداریم هر چند ظرفیتش کمتر از سینمای ما باشد اما فیلمنامه نویس خوب باید آزادی، احترام و فرصت کافی را داشته باشد که بتواند در یک اعتماد متقابل با جریان حاکمیت و در لوای احترام به همه قوانین و قواعدی که در کشور وجود دارد از ظرفیت های خودش استفاده کند، بتواند از مسائل و اتفاقاتی که در جامعه ما می افتد برای نوشتنش استفاده کند. بسیاری از همین مسائل در شرایط جامعه ما خطوط قرمز معرفی می‌شود که این خطوط قرمز خیلی زیاد از حد پیش رفته است، یعنی زیادتر از آن چیزی که هر کسی به عنوان یک ایرانی که باید به کشورش متعهد باشد را زیر سوال می برد و پا را فراتر از این ها می گذارد.

به هر حال ما باید این دایره‌ها را تا آن جایی که امکان دارد و تا آن جایی که لطمه ای به اکثریت جامعه ما نمی خورد کم بکنیم در این شرایط همین فیلمنامه نویسان می توانند آثار خیلی بهتری را به وجود بیاورند و می توانند با امیدواری نسبت به ادامه کارشان پیش بروند.فیلمنامه خوب باید مقدماتی داشته باشد، در سینما نمی توانیم بگوییم فیلمنامه ها خوب نیستند بدون آن که معضلات آن را بررسی کرده باشیم و ریشه‌یابی کرده باشیم که مثلا چگونه یک فیلمنامه بد یا خوب تولید می‌شود.

davoodi1

اقتباس از آثار کمدی غرب چه در حوزه داستان، چه در حوزه نمایشنامه و چه در حوزه فیلم چقدر می تواند به سینمای کمدی ما کمک کند؟ چرا در این چند سال اقتباس جای خود را به کپی نعل به نعل از فیلم ها داده، فیلم‌هایی که اصلا هم موفق نبوده است؟

به نظرم اقتباس اتفاق خوبی است و می تواند به سینمای ما کمک کند، اتفاقی که در زمینه کپی بعضی از فیلم‌ها می گویید که حرفی باقی نمی گذارد اما به نظرم وقتی دایره ممیزی بسته تر می‌شود و فضا محدود تر، این اتفاقات هم طبیعی جلوه می دهد. از طرفی ما چون به آن معنا صنعت سینما نداریم بلکه سینمای ما شامل یک سری سرمایه‌های پراکنده بسیار ناچیزی است که روز به روز هم کمتر می‌شود بنابراین باز امکان این اتفاق بیشتر می‌شود.

سینما بیشتر از هر چیزی در سیطره و اختصار دولت است. دولت هم در طی این ۸ سال به سینما به چشم یک ابزار تبلیغاتی نگاه کرده که یک سری کارمند باید آن را می چرخاندند یعنی یک سری فیلمساز کارمند و حقوق بگیر باید این فضا را می چرخاندند که ظاهرا هم در بسیاری از موارد این اتفاق افتاده است. شما نگاه کنید به آثاری که سرمایه گذاری اش را دولت کرده است در مقایسه با آثاری که سرمایه گذاری اش را بخش خصوصی انجام داده، خب بایستی گفت که فیلم هایی که توسط دولت سرمایه گذاری شده است اکثریت آن‌ها یا شکست خورده اند و یا هیچ تاثیری در جامعه نگذاشتند.

البته در بخش خصوصی هم سرمایه های کم و ناچیز از ترس اینکه همان مقدار هم گرفتار ممیزی نشوند و این سرمایه اندک هم نابود نشود تن به هر خدمتی داده اند که بتوانند محصولاتشان را فقط به بازار ارائه بدهند به همین دلیل هم هست که شما می بینید بسیاری از محصولات شبیه به هم شده اند و از فاکتورهای کلیشه ای استفاده می کنند، از موضوعات بسیار پیش پا افتاده و رایج استفاده می کنند که بتوانند آن سرمایه اندک خودشان را حفظ کنند.

در مقطع اصلاحات فیلم‌های کمدی سیاسی خوبی ساخته شد. مثل فیلم «نان عشق و موتور ۱۰۰۰ » که خود شما ساختید، فکر می‌کنید این روند دوباره در دولت جدید از سر گرفته می‌شود؟

انتخاباتی که رخ داد اگر از دید جامعه شناسی بخواهیم بررسی‌اش بکنیم بیش از آن که بحث پیروزی یا شکست یک گروه مطرح باشد بحث نیاز در حد مرگی بود که جامعه ما به امید داشت و این را با چنگ و دندان در هر جایی که لازم بود جستجو می کرد. در مورد این بحث باید بگویم بستگی به نوع نگاهی دارد که از مجموعه دولت به خصوص آن بخشی که مربوط به فرهنگ است که وزارت فرهنگ و ارشاد متصدی آن است به جامعه هنرمندان تزریق می شود؛ یعنی عموما آن زمانی که جامعه سینمایی اعتماد کرد به اینکه جریانی که بر دولت و بر بخش فرهنگ حاکم است یک جریان دلسوز است که سعی می کند کلان فرهنگ را ارتقا بدهد اتفاق خوبی برای سینما رقم می خورد.

دراین شرایط اول از همه محیط خوبی برای کار کردن به وجود می آید و بعد از آن وظیفه و مسئولیتی که در تک تک آحاد از فیلمنامه نویس گرفته تا کارگردان و تهیه کننده و … به وجود می آید باعث می‌شود تا همه بروند به سمت آثار مطرح و آثاری که بتواند ماندنی تر باشد و آثاری که بتواند معضلات مهم جامعه را به تصویر بکشاند. اما اگر بر عکس احساس کنند که دولت عملا به شکل یک مانع و پاسبان سعی می کند که دائما نگاه کند که چه کسی از خط خارج می شود و اینقدر این دایره خطوط را تنگ بکند که هیچ امکان نفس کشیدنی وجود نداشته باشد در این شرایط از جامعه سینمایی نمی‌توانید انتظار داشته باشید که اثر خوب و ماندگاری خلق کنند و از طرفی به مسئولیتی که در قبال جامعه دارند فکر بکنند چرا که در این شرایط همه به خودشان فکر می کنند، اینکه بقای خودشان را تضمین کنند.

در حالی که اخلاق در این دو دهه گذشته از جامعه ما رخت بر بسته است اگر از جامعه این نوع نگاه بیرون نرود باعث می شود تا بعضی پا روی دوش همدیگر بگذارند تا بتوانند بقای خودشان را حفظ کنند. من فکر می کنم به جای اینکه ما به ظواهر بپردازیم باید درک عمیقی از فرهنگ و هنر داشته باشیم نسبت به ارتباطی که مثل حلقه‌های یک زنجیر به همدیگر وصل هستند.