سوره سینما – مهدی مافی : سالاد الویه را یک لقمه کردم و ناهار خورده نخورده خودم را به کنفرانس مطبوعاتی فیلم «موسی کلیمالله (ع)» رساندم. تازه شروع شده و هنوز حاتمیکیا صحبتهایش را انجام نداده بود. روی یک صندلی خالی نشستم و منتظر ماندم. منتظر یکی دیگر از آن کنفرانسهای آتشین که ثبت در تاریخ میشوند. منتظر یکی دیگر از آن جملههای پرحرارت که با کف و سوت اصحاب رسانه همراه میگردند. اما کمی که گذشت متوجه شدم نشست خبری فیلم جدید حاتمیکیا به دلیلی جز حرفهای پر شور و اتفاقات عجیب و غریب باید جای خودش را در تاریخ جشنواره پیدا کند؛ انس چندماهه با یک داستان قرآنی انگار روی کل تیم اثر گذاشته بود؛ بهاره کیانافشار از خلوص نیت قلبیاش برای ایفای نقش حضرت آسیه گفت. مریلا زارعی تلاشش برای به تصویر کشیدن یوکابد (مادر حضرت موسی) را به سعی بین صفا و مروه تشبیه کرد و شکیب شجره از راه مقدس بازیگریاش صحبت به میان آورد. من اما هنوز منتظر بودم تا ببینم نقش اول پروژه چه میگوید. لحظاتی بعد، از آقای کارگردان در مورد ارتباط فیلمش با روز پرسیده شد و او انتظار من را به سرانجام رساند؛ وقتی گفت «همیشه باید نفس زمانه به فیلمهای من بخورد» و ادامه داد از این منظر اگر نمیتوانسته «انتظار» را به تصویر بکشد سراغ این فیلم نمیرفته. در روزگار درامهای اجتماعی لازمان و لامکان، حاتمیکیا نشان داد حتی اگر سراغ مصر باستان برود هم باز حرف اکنونمان را میزند. او کسی است که با «دیده بان» و «مهاجر» دفاع مقدس را پیش چشممان مصور کرد، ما را تا «راین» برد و داستان جانبازان شیمیایی بعد جنگ را برایمان گفت، با «خاکستر سبز» اولین حضور برون مرزی نیروهای مستشاری ایران در بوسنی را ثبت کرد و سراغ «آژانس شیشهای» رفت تا چالشهای کهنهسربازان را در جامعه متاثر از دولت سازندگی بازگو کند. او با «موج مرده»، «ارتفاع پست» و «به رنگ ارغوان» دوران اصلاحات را گذراند و بعد از ۸۸ «گزارش یک جشن» را ساخت؛ فیلمی تحت تاثیر اتفاقات زمانه خودش که تا امروز پخش نشده و به نظر نیتی برای پخش آن هم نیست؛ «افتخار نمیکنم که در جمهوری اسلامی فیلمی دارم که پخش نشده است» این را آقا ابراهیم در نشست خبری پر تب و تاب «به وقت شام» گفت؛ در دورانی که مشغول روایت حضور ایرانیها در جنگ سوریه بود. حالا اما بعد از «بادیگارد» و «خروج»، بعد از آنکه سالها از تدبیر و امید گذشته، حاتمیکیا سراغ «موسی کلیمالله (ع)» رفته تا باز حرف امروز را بزند؛ از انتظار بگوید و منجی! این بزرگترین ویژگی سینمای حاتمیکیاست؛ با دیدن آثار او میشود یک دور همه آنچه مردممان در چهار دهه گذشته تجربه کردهاند را مرور کرد. به شکلی کاملا دراماتیک و با جزئیات بسیار زیاد. این گوهری است که نه تنها سینماگران زیادی ندارند، بلکه خیلیها آن را به رسمیت هم نمیشناسند. حال آنکه این موضوع دهههاست که برای بزرگترین کارگردانان جهان جا افتاده است.
اواخر دهه ۳۰ میلادی جورج استیونز کارگردان سرشناس آمریکایی همه تلاش خودش را کرد تا اقتباسی از رمان «راههای افتخار» را بسازد؛ نزدیک به دو دهه قبل از استنلی کوبریک. در روزهایی که شعله جنگ جهانی دوم داشت آتشی بزرگ را به مرز همه کشورها میرساند. استیونز اما به هر دری می زد تیرش به سنگ میخورد. مدام با مدیران استودیو مذاکره میکرد ولی کارش پیش نمیرفت. خودش میگوید در نهایت یکی از مدیران استودیو او را کنار کشیده و گفته «راههای افتخار» یک اثر ضد جنگ است؛ استیونز تایید میکند و میگوید بله که ضد جنگ است، دنیا الان به چنین اثری نیاز دارد. مدیر استودیو اما با صراحت گفت که اگر ما یک فیلم ضد جنگ بسازیم، آن وقت چه کسی با هیتلر بجنگد؟! کارگردان «گانگا دین» بعدها اعتراف میکند که داشته اشتباه بزرگی انجام میداده. او همان موقع به این نتیجه رسیده که فیلمها باید «مربوط» به زمان اکرانشان باشند و این فقط یک مثال است. به تعداد فیلمهایی که برای جوامع حرف روز دارند میتوان چنین مثالهایی پیدا کرد؛ از «بن هور» بگیرید تا «اوپنهایمر»!
اما ابراهیم حاتمیکیا آنقدر کارگردان بزرگی هست که وقتی میخواهیم از فیلمهایش بگوییم لازم نباشد صرفا سراغ فرامتن برویم. او یکی از روانترین روایتهای ممکن را از داستان حضرت موسی ارائه داده و به قطعیت میتوان گفت ساخته او از «هجرت؛ خدایان و شاهان» ریدلی اسکات به مراتب بهتر است. خصوصا که از هر منظری باید «موسی کلیمالله (ع)» را یک کار اول حساب کنیم؛ هم به جهت تکنولوژی تازه وارد شده، هم به جهت باز شدن پیله حاتمیکیا. کارگردان «موج مرده» از منطقه امن همیشگی خودش خارج شده و سراغ ساخت یک فیلم بزرگ، حماسی و تاریخی رفته. چیزی که پیشتر در کارنامهاش نبوده و احتمالا حتی آنهایی که نتیجه کار او را نپسندیدهاند هم میتوانند اعتراف کنند ساخته جدیدش از کار قبلیاش «خروج» فیلم بهتری از آب درآمده. بیاید همهمان به سریالی که در پیش است امیدوار باشیم. به خاطر همه آنچیزهایی که دیدهایم و از این به بعد میشنویم.