سوره سینما

پایگاه خبری-تحلیلی سینمای ایران و جهان

sourehcinema
تاریخ انتشار:۱۸ بهمن ۱۴۰۳ در ۷:۰۵ ب.ظ چاپ مطلب
تجربه‌هایی از مواجهه با فیلم‌های فجر/ برداشت ششم؛

پایان همه چیز است

Dr-Strangelove

هنر پایان‌بندی چیزی است که می‌تواند یک فیلم را نجات دهد یا آن را به قهقرا بفرستد. چرا که صحنه‌های پایانی، آخرین چیزی است که یاد مخاطب می‌ماند. «ناتور دشت» یکی از فیلم‌هایی است که می‌توان در مورد پایان بندی آن صحبت کرد.

سوره سینما – مهدی مافی : سکانس پایانی فیلم «دکتر استرنجلاو» استنلی کوبریک یک بوفه عذا دارد که هیچ وقت به طور شایسته‌ای از آن استفاده نمی‌شود. اگر دنبال دلیل آن بروید به یک ماجرای جالب می‌رسید؛ کوبریک قرار بوده انتهای فیلمش را با یک نبرد بوفه غذا به پایان برساند. به طوری که شخصیت‌ها با پای سیب بیفتند به جان هم. استاد این پایان را ضبط هم می‌کند اما در نهایت تصور کرده نمایش آن به طنز فیلمش آسیب می‌رساند و آن را تبدیل به یک «بزن بکوب» بی‌ارزش می‌کند و کسی دیگر به طنز روشنفکرانه ماقبل آن صحنه خاص نمی‌اندیشد. کوبریک یک پایان بندی جدید برای اثرش می‌نویسد و می‌گیرد؛ که همانی است که دیده‌اید. آن دعوای بوفه غذا هم برای همیشه به آرشیو می‌رود. حداقل تصور این بوده که برای همیشه به آرشیو می‌رود. اما بعد از مرگ کوبریک این صحنه‌ها از کمد بیرون می‌آید و به صورت محدود پخش می‌گردد. کوبریک تا زمانی که جان در بدن داشت اجازه انتشار پایانی جز آنچه ضبط کرده را به کسی نداد چون به درستی می‌دانست پایان همه چیز است.

هنر پایان‌بندی چیزی است که می‌تواند یک فیلم را نجات دهد یا آن را به قهقرا بفرستد. چرا که صحنه‌های پایانی، آخرین چیزی است که یاد مخاطب می‌ماند. اگر شمای کارگردان بتوانید در لحظات پایانی حس خوب و مثبتی در بیننده ایجاد کنید، فیلم شما همیشه با آن حس در ذهن مخاطب ثبت می‌گردد. البته عکس این قانون هم صادق است.

Natoore-Dasht

«ناتور دشت» یکی از فیلم‌های جشنواره امسال است که می‌توان در مورد پایان بندیش صحبت کرد. این فیلم شروع بسیار خوبی دارد. با ریتم جذابی درامش را پیش می‌برد و مخاطب را درگیر می‌کند. قطعا یکی از فیلم‌های موفق جشنواره امسال در زمینه ایجاد روابط علت و معلولی در فیلمنامه است و کاراکترهایش کاملا بر مبنای منطق فعالیت می‌کنند. تعلیق به شکل قدرتمندی در «ناتوردشت» ایجاد می‌شود و به شکل مهیبی حس مخاطب را برمی‌انگیزاند؛ سکانس سوار شدن پدر یسنا در ماشین را تصور کنید… . تعلیق این‌قدر قوی بود که وقتی روی یک اشکال فنی، فیلم دقایقی روی پرده سالن میلاد متوقف شد، صدای ناراحتی مخاطبان به هوا رفت و برخی به شوخی و جدی ‌گفتند کارگردان روی سن برود و بقیه داستان را خودش تعریف کند.

با این حال فصل گره‌گشایی به «ناتوردشت» ضربه زده. از همان جنس ضرباتی که «پوست شیر» در اوج خودش متحمل می‌شد. اگر آن چشم عروسکی در انبار کاه به نظر احمد نمی‌آمد چه می‌شد؟ چرا بعد دیدن آن چشم عروسکی احمد به این نتیجه رسید که باید سراغ زیر زمین برود؟ این گره گشایی تصادفی از لذت تماشای یک درام پر تعلیق می‌کاهد. هرچند وقتی وارد سکانس‌های پایانی می‌شویم، شیمی میان هادی حجازی‌فر و میرسعید مولویان اوج می‌گیرد تا مخاطب در نهایت با حال نسبتا خوبی از سالن خارج شود. مولویان یک شخصیت روان‌پریش را به خوبی بازی کرده و لحظات بازی جذابی دارد که تا انتها به پایان نمی‌رسد. و این شانس بزرگ «ناتوردشت» است.