سوره سینما

پایگاه خبری-تحلیلی سینمای ایران و جهان

sourehcinema
تاریخ انتشار:۱۷ بهمن ۱۴۰۳ در ۶:۲۳ ب.ظ چاپ مطلب
تجربه‌هایی از مواجهه با فیلم‌های فجر/ برداشت پنجم؛

انتقام‌جویان روی پرده

Avengers

اکران دو فیلم «اشک هور» و «اسفند»، هر دو با محوریت شهید علی هاشمی در جشنواره امسال با حرف و حدیث‌های مختلفی همراه بوده است. اما بد نیست یک بار از منظر اقتصاد رسانه به تولید آن‌ها نگاه کنیم.

سوره سینما – مهدی مافی : شاید کمتر کسی بداند اما وقتی مارول و دی‌سی تصمیم گرفتند موج فیلم‌های ابرقهرمانی خودشان را بسازند اوضاع برابری نداشتند. مارول یک برند پست‌تر بود! جایی برای بی‌مصرف‌ها. در حالی که دی سی خودش را با سه گانه «شوالیه تاریکی» کریستوفر نولان احیا کرده بود، مارول داشت با «دردویل» برای بقا می‌جنگید؛ نبردی برای ورشکست نشدن اثر! اما مارول به دست دیزنی افتاد و کمپانی تصمیم گرفت مجموعه‌ای از فیلم‌های ابرقهرمانی در یک دنیای واحد بسازد. ایده‌ای به شدت جاه‌طلبانه که نه تنها همه به آن شک داشتند، بلکه سر شکست خوردنش می‌توانستند شرط‌های سنگین ببندند! دی سی که دست بالاتر را داشت، نتوانسته بود در سه گانه نولان وحدت بازیگران اصلی‌اش را حفظ کند و کیتی هولمز را پای نقش ریچل داوز نگه دارد! اوضاع برای مارول که سخت‌تر‌ هم بود؛ چون به جز اوضاع مالی بد‌تر و هنرمندان با خلاقیت کمتر، حتی حقوق مالکیت شخصیت‌های مهم خودش را هم نداشت. در حالی که کلیت شرکت به دیزنی رسیده بود، مالکیت اسپایدرمن با سونی پیکچرز بود، مردان ایکس، ولوورین و ددپول به فاکس قرن بیستم تعلق داشت و… . پس ایده جمع کردن همه ابرقهرمانان جذاب مارول زیر یک پرچم کاملا نشدنی و دست نیافتنی به نظر می‌رسید. با این حال باب آیگر و کوین فایگی کله شق تر از آن بودند که به خاطر مشکلات مالی یا حقوقی این ایده را در نطفه خفه کنند. هرچند برای پیش برد طرحشان باید قماری چند صد میلیون دلاری انجام می‌دادند امروز بیش از ۲۵ سال از آن روزها می‌گذرد و همه می‌دانند که مارول چه کرده است. چندین فیلم ابرقهرمانی و سریال تلویزیونی برند این شرکت را دوباره بالا آورد و کاری کرد تا دی‌ سی مجبور شود از روی دست آن طرح بزند.

در طول مسیر تولیدی دنیای سینمایی مارول، هنر هفتم از منظر فنی و تولیدی پیشرفت‌های قابل ملاحظه‌ای را پشت سر گذاشت؛ به طوری که ساخت فیلم‌های بیگ پروداکشن در هالیوود بیش از پیش روی ریل افتاد و امروزه کارخانه‌وار تولید می‌شود. یکی از نوآوری‌هایی که (البته نه برای اولین‌بار) در این حوزه اتفاق افتاد تولید اسپین-آف‌ها بود که خیلی از هزینه‌های تولیدی را منطقی می‌کرد. به این معنی که شما می‌توانستید با امکانات یک پروژه چند پروژه را روشن کرده و پیش ببرید.

مسیری که مارول پیش گرفت، در ایران هم ناگزیر بود. به عبارت بهتر؛ در ایران ناگزیر نبود؛ از نان شب واجب‌تر بود. چون سطح درآمدهای سینمای ایران پایین‌تر است، حمایت دولتی بی حساب و کتاب نیست و پروژه‌ها باید منطق مالی دقیق‌تری داشته باشند تا به تولید برسند. حالا مراکزی که فیلم‌های بیگ پروداکشن تولید می‌کنند می‌توانند با همین منطق تولیدات باکیفیت‌تری داشته باشند. اوج بعد از «مجنون» سراغ «اسفند» رفته و بدیهی است که به درستی می‌توانسته کاراکتر علی هاشمی را در فیلم نخست معرفی کرده و در دومی با همان بازیگر آن را پرداخت بهتری کند. مضافا که حتما در پشت صحنه هم هم‌افزایی‌هایی بین دو پروژه بوده است. حوزه هنری هم در شرایطی با «اشک هور» به جشنواره آمده که ساخته خودش را از دل یک سریال بیرون کشیده. به تعبیر ساده‌تر هزینه‌ای که برای یک فیلم سینمایی انجام داده (در قیاس با هزینه‌های واقعی سینما) نزدیک به صفر بوده است. در اقتصاد رسانه ما دو ویژگی بسیار مهم داریم؛ اول «صرفه به مقیاس» عجیب و غریب آن است که در بقیه صنایع تقریبا وجود ندارد. شما اگر یک کارخانه تولید شیر پاکتی داشته باشید برایتان حتما فرق می‌کند ۱۰۰۰ پاکت تولید کنید یا ۲۰۰۰ پاکت. به جز هزینه‌های ثابت، تولید ۲۰۰۰ پاکت هزینه مواد اولیه شما را هم بالا می‌برد. اما در صنعت رسانه وقتی یک فیلم سینمایی تولید می‌شود، هزینه تکثیر آن نزدیک به رایگان است. فقط کافی است از روی محصولتان کپی بگیرید. این باعث می‌شود بالا رفتن تیراژ، قیمت تولید را پایین بیاورد. بر خلاف هر صنعت دیگری در دنیا. از طرف دیگر ما در اقتصاد رسانه «صرفه دامنه» هم داریم. یعنی شما اگر کتابی در مورد علی هاشمی می‌نویسید می‌توانید با هزینه کمتر و بدون نیاز به پژوهش بیشتر آن را تبدیل به فیلمنامه کنید، سپس فیلمنامه را به یک اثر سینمایی تبدیل کنید، از دل آن سریالی بیرون بکشید، با اضافه کردن چند نما مستند پشت صحنه اثرتان را بسازید و… . این چرخه می‌تواند تا ابد ادامه داشته باشد. جای خوشبختی است که سینمای ایران در حال حرکت به این سمت است. فقط ای کاش تجمیع هم اتفاق بیفتد تا در یک سال دو پروژه با یک موضوع واحد، نگاه واحد و تقریبا استاندارد واحد تولید نشود؛ چون بدون شک این به هر دو کار ضربه‌هایی خواهد زد. حالا یکی بیشتر ضربه دریافت می‌کند و یکی کمتر. اما ضربه‌ها ناگزیرند!