سوره سینما – سارا مومنی : در این یادداشت سه فیلم «شاه نقش»، «۱۹۶۸» و «فریاد» که در روز نهم جشنواره در برج میلاد اکران شد بررسی میشود.
شاه نقش
سینمایی «شاه نقش» به کارگردانی شاهد احمدلو درباره رقابت دو کتکخور قدیمی سینما برای پیروزی در انتخابات ریاست صنف هنروران است. زمان فیلم بیش از حجم قصه و ماجراهاست که باعث شده نماها طولانی و تکراری باشد.
فیلم، تصویر هنروران، سیاهیلشگر و کتکخورها را در گفتمان «طبقه فرهنگی و اقتصادی» بازنمایی میکند. علت دیدهنشدن کتکخورها در سینما و ظلم به آنها در حرص و طمع آنها برای پیشرفت و پول بازنمایی میشود و فرقی نمیکند از این قشر چه کسی، همه آنها طمعکار، حریص و با نفسی ضعیف بازنمایی شده است.
این نگاه با رانت و فساد در سینما گره خورده و به نوعی این دو را به هم مرتبط و متصل نشان داده است؛ تغییر قاب عکس سوم روی دیوار در میانه و پایانبندی داستان، تصویری از عدم پیشرفت و توسعه سینما و فضایی ناامیدکننده را نشان میدهد که با تغییر افراد هم همچنان پابرجاست.
نسبت و روابط زن و مرد در این فضاسازی، در نگاهی دوگانه، ابزار بودن زن برای رسیدنش به پول و قدرت و حمایتگری زنی دیگر را نشان داده است؛ اما زن موفق و برتر را همانی نشان داده که کارکرد ابزاری دارد و خودش هم به آن آگاه است.
استفاده از دیالوگهای دولتمردان در انتخابات ریاستجمهوری، طعنه و کنایه به روشهای جذب رای مردم از جمله طراحیهای موجود در داستان فیلم است که تصنعی، کلیشه و تکراری از آب درآمده و آنطور که باید، در قصه کار نمیکند.
۱۹۶۸
سینمایی «۱۹۶۸» ساخته امیر پوروزیری است که ماجرای روزهای قبل از آخرین مسابقه فوتبال جام ملتهای آسیا را که بین دو تیم ایران و رژیم صهیونیستی بود، روایت میکند.
بازی بازیگران در بخشهایی از فیلم هماهنگی و هموزنی ندارد و آنجایی که نیاز است حسوحال شخصیت با بازی بازیگر به مخاطب منتقل شود، چهرههای آنها در نماهای مدیوم همراه با موسیقی دیده میشود و اثری که باید را ندارد.
سوژه و ایده فیلم اما جدید و جذاب است و فضای ساخته شده متناسب با دهه ۴۰ شمسی است؛ اما ریتم کند و دیالوگهای زیاد به قصه آسیب رسانده و رویکرد غرور، موفقیت و پیروزی مقابل اسرائیل به واسطه فوتبال، به رویکرد شکست، ضعف و ناامیدی تغییر مسیر داده و اگرچه در زمینه نمایش این شکست به طور همزمان مسابقه فوتبال هم نشان داده میشود؛ اما آنچه که در نهایت پررنگتر است، حس شکست و ناامیدی است. این نکته در آغاز و میانه فیلم هم به واسطه تصویری کوتاه از خانواده و نسبت و روابط خواهر و برادر و زوج و مرگ خواهر باردار و از بین رفتن خانواده هم نشان داده شده است.
در ادامه همین پرداخت در سکانس پایانی تیرخوردن«مرتضی» و نشستنش روی مبل ما را به یاد شهید یحیی سنوار و مقاومت فلسطین میاندازد، اما آنچه که برجسته شده، شکست ایران است که بازنمایی درستی نیست.
فریاد
سینمایی «فریاد» اولین اثر سینمایی محمدرضا اردلان با یک فضا و موضوع منحصر است. هاوار نوجوانی عراقی است که برای کار وارد مرغداری شده و کارگر سوله مرغداری شده و درگیر ماجراهای مختلفی میشود. قصه در فیلم فریاد در یک خطسیر مشخص اما با ریتمی کند و کشدار طراحی شده است. اگرچه شخصیتپردازی در این فیلم به نسبت دیگر آثار جشنواره منحصر و متفاوت است، اما عمیق نیست؛ با یک نوجوان، یک سالخورده، یک میانسال و یک جوان مواجهیم که فارغ از اینکه همگی مرد هستند، فضاسازی و حضور شخصیتها در قصه هم مردانه است.
ازسوی دیگر نقش و کارکرد نکاتی در پرداخت فیلم و شخصیتپردازی روشن نیست؛ مثلا مشخص نیست که چرا بر «عراقی بودن» شخصیت نوجوان تمرکز و تاکید شده است. به ویژه که در پایانبندی قصه، تصمیم و کارهای خطرناکی از او سرمیزند. فیلم صحنههای پرتنش و حساسی مانند سیگارکشیدن نوجوان، قتل توسط نوجوان وحبس شدن اتفاقی نوجوان و جوانی ناقصالعقل به مدت ۴ روز در طویله دارد که با اینکه شخصیت اصلی فیلم یک نوجوان است، اما خود فیلم مناسب مخاطب نوجوان نیست.
پایانبندی فیلم به شدت تلخ، پرتنش و بدون قصه بود و اینطور به نظرمیرسید که اثر به هرحال باید یک پایانبندی داشته باشد.
برهمین مبنا، نیاز است که در صورت اکران عمومی این فیلم، صحنههای تیراندازی به حیوانات و کشته شدن دستهجمعی آنها تغییر کند.