سوره سینما – سارا مومنی : در این یادداشت سه فیلم «شوهر ستاره»، «پیشمرگ» و «ماریا» که در روز هشتم جشنواره در برج میلاد اکران شد بررسی میشود.
شوهر ستاره
سینمایی «شوهر ستاره» به کارگردانی ابراهیم ایرجزاد، ماجرای زندگی شخصیتی به نام ستاره است که برای داشتن فرزند ماجراهای مختلفی را از سرمیگذراند.
فیلم گریم، طراحی صحنه و قاببندیهای حرفهای دارد و موسیقی آنجا که باید، حضور دارد. فیلم در کنار این قصه اصلی، به مسائل مختلف زنان مثل حضور زنان در ورزشگاه، حجاب، یائسگی، ورزش بانوان، اسیدپاشی به صورت زنان، ازدواج دوم زنان و غیره اشاره کرده است؛ نگاه سختگیرانه به فیلم، آن را کلکسیونی از مسائل مختلف فردی و اجتماعی زنان و سیاهنمایی واقعیت میداند؛ اما نباید تلاش فیلم برای طرح مسائل و خواستههای زنان را نادیده گرفت.
فارغ از ریتم آرام فیلم که برای مخاطب خستهکننده بهنظر میرسد، پرداخت نمایشی قصه در فیلم به لطف قاببندیهای درست و معنادار دوربین، دقیق است. از شعله کج گاز آشپزخانه ستاره گرفته تا کارخانه عروسکسازی که ستاره در آن کار میکرد، همگی به معنا و سیر قصه بدون نیاز به دیالوگ شخصیتها کمک کرده است.
آنچه که در فیلم قابلتوجه است، تمرکز قصه بر هدف ازدواج ستاره است؛ ستاره نه برای داشتن وابستگی اقتصادی یا عاطفی که با هدف بچهدارشدن و مادرشدن قصد ازدواج دارد. در بخشهای مختلف فیلم ستاره استقلال نسبی اقتصادی دارد؛ اشاره به قرارداد یکساله و بیمه کار جدیدش، مهر تایید بر همین رویکرد است.
گذر خونسردانه و بدون توجه ستاره از تمام مسائل متعدد زنان مختلف (مانند خاموش کردن تلویزیون زمانپخش برنامهای درباره حجاب و مسائل زنان) قابلتوجه است؛ ممکن است در فرامتن، فیلمساز خواسته باشد مسئله مادری و فرزندآوری زنان را برجسته کرده و در اولویت قرار دهد.
تصویر نماز شوهر ستاره و صدای اذانی که در نماهای مختلف روی چهره تک به تک این دو قرارداده شده، نقش و کارکردی در ندارد و هدف از آن هرچه که بوده، به آن نرسیده است.
استفاده از تابلوهای خطی در سکانسهای مختلف با مضامین صریح و مستقیم مشخصاً با هدف به سخره گرفتن این جملات است؛ تابلوی «هرچه متاهلان بیشتر شوند جنایتها کمتر خواهد شد» در بنگاه ازدواج و کارکنان محجبه اما سطحی آنها؛ عامدانه و بیانیه کارگردان است که شکل نمایشی سینمایی در داشتان نداشته و صرف گنجاندن حرف کارگردان وجود دارد. تابلوی احترام به پدر و مادر در خانه سالمندان نیز در همین مسیر در قاب دوربین وجود دارد.
آنچه که فضای فیلم را سرد و ضعیف نشان میدهد؛ مشخص نبودن انگیزه و هدف ستاره برای بچهدارشدن یا مادرشدن است؛ هیچ کجای قصه به علت علاقه او به مادری آنهم با شرایط خاصش اشاره نمیشود و این باعث میشود مسائل مطرح شده در فیلم، در یک فضای کلیشه بازنمایی شود و مضمون مشخصی جز رویکرد توصیفی کارگردان به مسائل زنان نداشته باشد.
پیشمرگ
سینمایی «پیشمرگ» ساخته علی غفاری و درباره اثر و نقش یکی از فرماندهان سپاه به نام شهید سعید قهاری در یکی از حوادث پس از دوران جنگ است.
فیلم در دستهبندی فیلمهای دفاعمقدس است و یک داستان سروشکلدار با خطسیر روشن، پرکشش و پایانبندی جذاب و دلچسب دارد.
بازنمایی قهرمانان ملی، حس غرور و افتخار و میهنپرستی از موضوعاتی است که در صورت پرداخت درست نمایشی؛ تکرار آنها هم خستهکننده نخواهد بود و ساخت مستمر آنها، مهم و ارزشمند است.
همانند برخی فیلمهای جنگی، آغاز فیلم پرتنش است و به دوران دفاع مقدس مرتبط است و در میانهها و پایانبندی با یک ماجرای جنگی پس از جنگ مواجهیم. نمایش این خطسیر، دائمیبودن دشمن و تمام نشدن جنگ را بدون اینکه بخواهد شعار بگوید، بازنمایی میکند.
این چندمین فیلم جنگی امسال جشنواره است که تقابل «دولت و سپاه» و اتحاد «سپاه و ارتش» را بدون نتیجه و معنایی روشن نشان داده و برای مخاطب تنها این دودستگی و اختلاف بازنمایی میشود؛ بدون اینکه به علت و نتیجه آن پرداخته شود؛ در همین گفتمان؛ «مفهوم «تمرد» به شکلی مثبت اما به اشتباه بازنمایی شده است.
خانواده در فیلم، کم و کیف آن و نسبت و روابط میانشان در بافت تاریخی فرهنگ قوم کرد و ترک جا گرفته و به تبع ژانر فیلم، نقش پررنگی در فیلم ندارد.
ماریا
سینمایی «ماریا» به کارگردانی مهدی اصغری ازغدی داستان پخش تکهای از فیلم تمرینی یک دختر بلوچ درباره روسپیگری است که ماجراهای مختلفی را برای او به وجود میآورد. ریتم فیلم کند و تعلیقهای آن زیاد است؛ بازی بازیگران جوان خام است و شخصیتپردازی و نسبت و روابط میان شخصیتها در قصه عمق ندارد. شخصیت صابر ابر در قصه کارکردی ندارد و شخصیت اصلی تا پایان قصه خودش هم سردرگم است. میتوان به سکانس کودک کار ابتدای فیلم اشاره کرد که کارکرد و ارتباط آن با اجزای قصه تا پایان فیلم مشخص نشد و حتی فراموش شد.
ماجراها به واسطه دیالوگگویی شخصیتها آن هم نه به طور رودررو که به شکل پشت به دوربین یا به شکل نریشن روی صحنهای دیگر گرهگشایی شده است.
نقطه قوت فیلم در فیلمبرداری و قاببندیهای درست و دقیق است؛ اما این ظرفیت نمایشی در پرداخت قصه کارکردی ندارد و از آن استفاده نشده است. مسئله به همان شکلی که در واقعیت وجود دارد، یعنی مبهم، مخفی و نامشخص بازنمایی شده است. اگر مسئله رسم و رسومات عجیب اقوام، مانند قوم بلوچ بوده، باز هم به پرداخت نمایشی نرسیده است. اگر مسئله، غیرت در اقوام، مانند قوم بلوچ بوده، پرداخت روشن و صریحی نشده است. آنچه که از خانواده و نقش و کارکردش در فیلم بازنمایی شده؛ متمرکز بر شخصیت والد بزرگتر یعنی پدربزرگ ماریا به شکل شخصیتی سنتی، ناآگاه و خطرناک است. در سوی دیگر مادر «پریسا» را میبینیم که بیش از اینکه به فکر مسائل اصلی پیشآمده برای دختر و دامادش باشد، نگران گرفتن خسارت است.
بهطورکلی فیلم، آنطوری که دربارهاش تبلیغات انجام شده بود و به نظر میرسید که فیلمی قصهگو و قدرتمند باشد، به نظر نیامد.