سوره سینما

پایگاه خبری-تحلیلی سینمای ایران و جهان

sourehcinema
تاریخ انتشار:۲۰ آبان ۱۴۰۲ در ۲:۵۹ ب.ظ چاپ مطلب

چرا پای مک‌دونالدز به لوکی۲ باز شد؟

Loki1

کارگردان سریال «لوکی» اخیرا صحبت‌های جالبی در مورد پشت صحنه این کار داشته است. از جمله این که چرا مک‌دونالدز در این سریال حضور دارد و این رستوران برای آنها چه معنایی داشته. این مصاحبه را در سوره سینما بخوانید.

سوره سینما – دنی دلیو با حضور در پروژه‌هایی نظیر «ماسک»، «آرماگدون» و «شبی در موزه» به مدت ۳۰ سال سابقه فعالیت در جلوه‌های بصری را دارد، اما او همیشه آرزوی این را داشت که روزی در قامت کارگردان یک اثر توانایی‌های خود را به نمایش بگذارد. این فرصت در سال ۲۰۱۹ سر پروژه «انتقام‌جویان: پایان بازی» به کارگردانی برادران روسو که در سه فیلم مارولی قبلی‌شان با وی کار کرده بودند، نصیب او شد – آن‌ها برای پروژه عظیم انتقام‌جویان سال ۲۰۱۹ دلیو را برای عکاسی از بخش‌هایی از تولید استخدام کردند. این کار به حضور او در تیم کارگردانی واحد دوم بر سر فیلم‌های «جاودانگان» (۲۰۲۱) و «مرد مورچه‌ای و زنبورک: شیدایی کوانتومی» (۲۰۲۳) و در آخر حضور در قامت کارگردان اصلی در قسمت دوم از فصل دوم سریال «لوکی» منتج شد.

دلیو با توجه به عملکرد مناسبش در بخش جلوه‌های بصری فصل یک سریال «لوکی» فرض را بر این گذاشته بود که در فصل دوم نیز در قامت مدیر جلوه‌های بصری حضور خواهد داشت، اما اتفاق ویژه‌ای که برای وی رخ داد، استخدام او به عنوان کارگردان برای قسمتی از فصل دوم این سریال بود؛ دلیل این اتفاق به گفته کوین رایت مدیر اجرایی این پروژه «صحبت‌های همیشگی دلیو درباره داستان سریال بود.»

دلیو همچنین از غافلگیری او و هوی کوان – که برای فصل دوم به تیم بازیگری پیوست – از نحوه تمرین تام هیدلستون برای سریال، چرایی تصمیم تیم تولید برای مشغول به کار شدن شخصیت سیلوی در یکی از شعبات مک‌دونالدز – و عکس‌العملش به اتحادیه جدید هنرمندان جلوه‌های بصری مارول صحبت کرد.

از آنجایی که سیلوی به یکی از شاخه‌های سیر اصلی زمان رفته و در آنجا زندگی می‌کند، به این فکر کردید که به جای استفاده از مک‌دونالدز واقعی، شکل و سبک جایگزینی از مک‌دونالدز را خلق کنید؟

ما بر سر این موضوع صحبت کردیم که سیلوی در شاخه‌ای از زمان مستقر خواهد شد و قرار است در رستورانی مشغول به کار شود که برندی ساختگی در دنیای مارول نیست. تصمیم بر آن شد تا از مک‌دونالدز استفاده کنیم. مک‌دونالدز به گونه‌ای همیشه روی بورس بوده، از مرزها عبور کرده و در کشورهای مختلف حضور دارد، و همه بر سر خاطره‌انگیز بودن مک‌دونالدز به توافق رسیدند. با خود گفتیم سیلوی پس از مدت‌ها زندگی در تعقیب و گریز، امروز می‌خواهد در جایی عادی با مردمی نرمال زندگی کند و همه خاطرات تلخش را پشت سر بگذارد – بنا بر این تصمیم نهایی‌مان بر آن شد تا از مک‌دونالدزی استفاده کنیم که مخاطب با فضای آن آشناست و به خوبی می‌تواند با آن ارتباط بگیرد.

Loki2

در کارگردانی این قسمت چه اتفاق جالبی را تجربه کردی؟ از آن برایمان بگو.

من همیشه در پروژه‌هایی که کارگردانی کردم به همکاری باور داشته‌ام که خوشبختانه کوین رایت و به خصوص تام هیدلستون با توجه به تجاربش در تئاتر، این فضا را برای‌مان فراهم کردند. با جلو رفتن فیلم‌نامه ما همه را از بازیگران تا نویسندگان دعوت کردیم تا به تمرین و بررسی بپردازیم. فضای خلاقانه خارق‌العاده‌ای رخ داد. نتیجه کار این شد که در زمان فیلم‌برداری دقیقاً می‌دانستیم باید چه کار کنیم. روزی هوی کوان کنار من نشسته بود و اوون ویلسون و تام هیدلستون مشغول فیلم‌نامه‌خوانی بودند و گویی با متن بازی می‌کردند. هوی کوان شگفت‌زده به سمت من آمد و گفت: «این اتفاق عادیه؟ منم فکر کردم گفتم، انگار برای اونها آره.»

شما الان ۱۰ ساله که در بخش‌ جلوه‌های بصری مشغول کار با مارول هستید. آیا میل به کارگردانی همیشه در شما  وجود داشت؟

بله من در دبیرستان و کالج فیلم‌های کوتاه می‌ساختم و این کاری بود که همیشه دوست داشتم انجامش دهم. حتی از منظر جلوه‌های بصری – طراحی سکانس‌های مقدماتی و دنباله‌دار – روایت داستان چیزی بود که همیشه مجذوبش بودم. وقتی با برادران روسو شروع به کار کردم، مسلماً شوق من برای این کار دوباره فوران کرد و از پس فرصتی که آن‌ها به من دادند، فعالیت در بخش کارگردانی واحد دوم نصیبم شد. من همیشه از منظر داستانی به یک اتفاق نزدیک می‌شدم – کوین متوجه این امر شد و برای کارگردانی در فصل دوم مرا دعوت کرد.

او چطور تو را برای حضور در این کار دعوت کرد؟

بعد از ۱۰ سال حضور در مارول می‌دانم که قبل از هر فیلم و سریال، همیشه شایعاتی بر پا می‌شود. بنا بر این می‌دانستم که آن‌ها جاستین و آرون را استخدام کرده‌اند، و بعد شنیدم که یک قسمت را هم به کسری فراهانی (طراح تولید) داده‌اند. من با خودم گفتم «اَه، تنها یک قسمت مانده!» که ناگهان روزی کوین با من تماس گرفت و گفت، «دوست داری یک قسمت از لوکی را کارگردانی کنی.» من هم با کمال میل گفتم «بله.»

در سال گذشته، چندین هنرمند جلوه‌های بصری در پروژه‌های مارول، نسبت به سنگینی کار و شرایط کاری‌شان اعتراض داشتند، که نتیجتاً به تصمیم‌ رای‌گیری برای ساخت یک اتحادیه منتج شد. شما از تجربه خود در رابطه با این مسائل بگویید؟

من از همه برنامه‌ها و اهدافی که دارند حمایت می‌کنم. من سال‌هاست که در این حوزه فعالیت می‌کنم. ساعت‌های کاری بالا با جلوه‌های بصری طی سالیان عجین شده است. در سالیان دور زمانی که به نقاط بحرانی می‌رسیدیم، کار را برای مدتی تعطیل می‌کردیم. منتهی شرایط الان تغییر کرده و فیلم‌ها خیلی بزرگتر شده‌اند. اکثر هنرمندان جلوه‌های بصری هم‌اکنون از یک برنامه به برنامه دیگر می‌روند و برنامه کاری بسیاری شلوغی دارند. باید اتفاقی رخ دهد تا تعادل بهتری میان کار و زندگی یک هنرمند ایجاد شده، و در این بین به سلامت روان او و خانواده‌اش و همچنین خلاقیت وی آسیبی وارد نشود.

Loki

تجربه طولانی‌مدت تو در جلوه‌های بصری چه تاثیری بر رویکردت در کارگردانی این قسمت از سریال داشت؟

من از چیزی که نیست می‌توانم داستان‌پردازی کنم. در نسخه اصلی فیلم‌نامه، تعقیب و گریز خودرویی وجود داشت. برای من حضور لوکی در صحنه تعقیب خودرویی معنایی نداشت. تصمیم‌مان بر آن شد تا به توانایی‌های لوکی تکیه زده و از وجه منفی این شخصیت استفاده کنیم. روزی داشتم تصور می‌کردم که «لوکی چه کارهایی از پسش بر می‌آید»، که ایده سایه‌های روی دیوار با شاخ‌های لوکی و دیگر جزئیات به ذهنم خطور کرد.

آیا در قامت کارگردانی کار جدیدی انجام دادی که دیگر کارگردانان با نداشتن سابقه فعالیت در جلوه‌های بصری توان انجام آن را نداشته باشند؟

من با تکیه بر تجربه‌هایم به چالش‌های زمانی و میزان دشواری یک کار اشراف دارم، بنا بر این در مواجهه با یک صحنه سخت، از پیش کاری که بازیگران جلوه‌های بصری باید انجام دهند را در ذهن خود مرور کرده‌ام و می‌دانم در صورتی که نتیجه کار بر مرادمان نباشد چه عواقبی خواهد داشت و به همین دلیل همه تلاش خود را برای به دست آوردن بهترین نتیجه انجام می‌دهم، تا وظیفه بازیگر دوچندان نشود.