سوره سینما – سارا مومنی : در این یادداشت سه فیلم «کفایت مذاکرات»، «ناتور دشت» و «مرد آرام» که در روز ششم جشنواره در برج میلاد اکران شد بررسی میشود.
کفایت مذاکرات
سینمایی «کفایت مذاکرات» به کارگردانی سهیل موفق دومین فیلمی بود که در دستهبندی کمدی فیلمهای امسال چهل و سومین جشنواره فیلم فجر دیدم؛ فیلمساز در خلق موقعیتهای خندهدار موفقیت زیادی کسب نکرده و در سالن به جز یکی دوبار، مخاطبان نخندیدند و طنز در چند دیالوگ جنسی و رکیک تعریف و خلاصه شد. سینمای کمدی ما همچنان غایب است و این هیولای بدشکل و قواره شوخیهای جنسی و فحاشی جای آن را گرفته است. به این پدیده، دست گذاشتن روی موضوعاتی حساس و پرتنش مانند رحم اجارهای را هم اضافه کنید که در دیالوگ، در خلق موقعیت و در بازیها تماشا و تحمل شد.
موسیقی ضعیف است و نتوانسته حال و هوای نماها و موقعیتها را تکمیل کند. برای بازیها و گریم بازیگران تلاش قابلتوجهی مشاهده نمیشود و بازیگران همانی هستند که بودند و بازیها هم تکراری و کلیشه است.
مسئله اصلی فیلم، «اقتصاد»، «بیپولی و بیکاری» و «تصمیمات فردی و جمعی مردم» برای حل این مسئله و تبعات آن است؛ اما فیلم، در بازنمایی این مسئله و حل آن، سلامت ندارد و قابل دفاع نیست. در فیلم خانواده، مرد، زن، جوان، رفاقت و خانواده شهرستانی حول محور مفهوم «فریب ، دروغ، خشم و جهل» بازنمایی شدهاند و برای اینکه خیلی توی ذوق مخاطب نزند؛ تم مشکلات ژنتیکی و روانشناختی به شخصیتها اضافه شده است؛ دختربچه شروع به دروغبافی میکند؛ دایی از کودکی دستکج و خرابکار بوده؛ مادر حامی دایی(برادر دوقلویش) است و پدر اگرچه در بیشتر دروغها دستی ندارد؛ اما همراه است و دختر جوانی که پر از خشم نسبت به محیط و خانوادهاش است و به پول نیاز دارد، تصمیم سخت و پرچالشی میگیرد.
نمایش تصویر محیط شهری و پرچم بزرگ ترکیه در تیتراژ هم علت منطقی روشنی ندارد و البته پرچم همجنسگرایی بستهشده دور مچ یکی از شخصیتها در آغاز فیلم، برای اکران عمومی حتماً به بازنگری نیاز دارد. حضور مستمر شخصیتهای کودک در موقعیتهای نامناسب مانند گفتگو درباره رحم اجارهای و جدالهای خانوادگی، تصویری ناراحتکننده است که فیلم به مخاطب نشان میدهد.
ناتور دشت
سینمایی «ناتور دشت» دومین اثر سینمایی سیدمحمدرضا خردمندان با یک داستان واقعی و مووع کودکربایی است که در کنار موضوع اصلی، خردهماجراهای مختلفی دارد. فیلم از یک داستان واقعی اقتباس شده و تنها نامش را ار رمان مشهود دی.جی.سلینجر به نام «ناتور دشت» وام گرفته است. فیلم ناتور دشت قصهای مشخص و روان، اما نفسگیر دارد. ازنقاط مثبت فنی فیلم قاببندیهای دقیق، موسیقی تکمیلکننده فضا، صداگذاریهای بهجا و بازیهای درخشان است. اما فیلم در طراحی شخصیت ضدقهرمان در سیر قصه، یکدست و منسجم نیست. به طوری که پایانبندی برای مخاطب، دلچسب نیست و شاید قرار هم نبوده دلچسب باشد؛ اما نیاز است سیر قصه، شخصیتپردازی، طراحی تنگناها و گرهگشاییها در نسبت با رویکرد و هدف مشخص طراحی و پرداخته شود؛ این در حالیست که در سیر قصه تصویر ضدقهرمان، فرد کاملاً و مطلقاً منفی نیست؛ اما آنچه که در پایانبندی فیلم رقم میخورد مناسب یک شخصیت اصلی ضدقهرمان است، نه شخصیتی که در تردید و پشیمانی و توبه در رفتوآمد است.
خانواده در سنیمایی ناتور دشت، یک غایب آشفته است. «حلما» طلاق گرفته و نگران حضانت فرزندش است. «آیهان» خانوادهای ندارد. «احمد» از خانوادهاش دور است و غفلت، باعث ربودن یک بچه یک خانواده روستا میشود. نکته قابل توجه در سینمایی ناتور دشت، حذف سیر تغییر و تحول شخصیت است. شخصیتها در مسیر داستان متوجه مسائل بسیاری در درون و بیرون از خود میشوند؛ اما کنش نهایی آنها حاصل حوادث بیرونی است.
مرد آرام
سینمایی «مرد آرام» به کارگردانی بهنوش صادقی، قصهای را در فرهنگ افغانستان و در جغرافیای ایران دنبال میکند. فیلم به مسائلی مانند مهاجرت، ازدواج اجباری و کودکهمسری پرداخته است. علت تولید سینمایی با تمرکز بر فرهنگ افغانستان، به طوری که بازیگر ایرانی نیز یاد بگیرد و تلاش کند که نقش یک فرد افغانستانی را درست بازی کند، آن هم با حمایت مالی شهرداری روشن نیست. بازیگران به لهجه افغانستانی صحبت میکنند و صدا همچنان در سالن همایشهای برج میلاد مبهم و ضعیف است و ارادهای برای گذاشتن زیرنویس برای فیلم هم وجود نداشته است. این نکات باعث شده بسیاری از دیالوگها مفهوم نباشد.
نکات نشانهشناختی فیلم معناهای جالبتوجهی را دنبال میکنند. بهطور مثال، شال سفید، روپوش زرشکی، مانتوی مشکی و شلوار سبز شخصیت «نوبهار» در ایران، پرچم افغانستان را بازنمایی میکند؛ آن هم زمانی که یک طرف او نامزد قبلی و طرف دیگر همسرش ایستاده و در جدال با هم هستند؛ آوارگی و نابودی افغانستان را به شکل جنگ داخلی بازنمایی میکند.
با توجه به مسئله پرتنش ازدواج اجباری و کودکهمسری، نمیتوان برای شخصیت نوبهار، تغییر و تحول شخصیتی اجباری طراحیشده توسط فیلمساز را باورپذیر دانست. همین نکته در تعامل نوبهار با نهاد آموزشی ایران به نمایندگی مدیر مدرسهاش هم وجود دارد؛ دیالوگها شعاری و خارج از پرداخت نمایشی قصه هستند و تمرکز بر کسب آگاهی زنان افغانستانی آن هم در ایران و اصطلاحاً این همه خوشخدمتی به بازنمایی مهاجران افغانستانی، علت منطقی روشنی در قصه ندارد.
خانواده در سینمایی «مرد آرام» هیچوقت شکل نمیگیرد، اما همواره وجود دارد. تصویر نقش و کارکرد زن در خانه از تمکین گرفته تا آشپزی و نظافت خانه؛ در کنار اجازه و تشویق مرد به ادامه تحصیل زن، محبت و صبوری او در نسبت با زن بازنمایی میشود. تعلل، تردید و نگرانی زن تا پایانبندی قصه ادامه داشته و نتیجهای برای آن طراحی نمیشود.