سوره سینما – سارا مومنی : در این یادداشت چهار فیلم «رها»، «بچه مردم»، «اسفند» و «آبستن» که در روز سوم جشنواره در برج میلاد اکران شد بررسی میشود.
رها
سینمایی «رها» اولین اثر سینمایی حسام فرهمند با موضوعی اجتماعی- خانوادگی است. فیلم در فرم و محتوا، حرفهای، جذاب، دلنشین و همراهکننده است.
نقاط قوت فیلم زیاد است و تمام اجزای آن در اختیار قصه اصلی، فیلم را پیشبرده است؛ انتخاب بازیگران، بازیها، موسیقی، گریم، طراحی لباس و صحنه، صدابرداری، فیلمنامه و دیالوگها، همگی کیفیت بالایی داشته و توانستهاند یک اثر منسجم و مخاطبپسند خلق کنند.
همانطور که خود کارگردان هم در نشست خبری به آن اشاره کرد، فیلم تلخی است، اما سیاه نیست. رسالت سینما هم همین هست، تلخیها را نشان بدهد، یادآوری کند، تلنگر بزند و راه، مسیر و الگویی درست برای گذر از تلخی خلق کرده و به مخاطب ارائه کند؛ کاری که سینمایی رها با انسجام معنایی، نکات نشانهشناختی قدرتمند و بازیهای باورپذیر با مخاطب کرد.
مضمون فرامتن جامعهشناختی «بیرون و محیط بیرون علت تمام خطاهاست» به واسطه نمایش تعارض دو طبقه ثروتمند و فقیر در کل فیلم بازنمایی میشود؛ از استعفای پدر خانواده از کار به علتی اجتماعی گرفته تا باقی مسائل و بحرانها، یک عامل بیرونی دارد؛ جامعه. اما آنچه که این رویکرد را در حد توصیف نگذاشته، نگاه راهبردی کارگردان به خانواده است؛ خانواده راهگشا و کمککننده است؛ حتی اگر به اردبیلی دیگر چیزی برای ازدست دادن نداشته باشد.
فضای اولیه فیلم، من را یاد سینمایی parasite (انگل) انداخت؛ تصویر خانوادهای که با وجود فقر، بحران و مسائل اقتصادی روزمره، با هم تعامل خوب و مثبتی دارند؛ برای همین خیلی منتظر پایانبندی فیلم بودم، که شبیه فیلم انگل نباشد.
بعد از دیدن کل فیلم باید بگویم که سینمایی «رها» از معدود فیلمهاییست که در پرداخت نمایشی قصه با محوریت خانواده موفق عمل کرده و ما خانواده را با هر کم و کیفی که هست، همراه و حامیِ هم میبینیم و مهم نیست مسئله و مشکل تا چه حد بزرگ و بحرانی است؛ در سینمایی رها، تمام خانواده برای تمام خانواده در تلاش است و این مضمون ارزشمندی است که فیلم به مخاطب منتقل کرده؛ به ویژه که فرزندان این خانواده، نوجوان و نه کودک یا جوان هستند، دو نوجوان امروزی دختر و پسر که با وجود تمام بحرانهای نوجوانی و مسائلی که با والدین دارند؛ فاصله و شکافی میان آنها نمیبینیم و در هر سکانس، یکی مراقب و حامی دیگری است.
این اولین فیلم سینمایی جشنواره فیلم فجر امسال است که تماشای آن را به همه خانوادهها توصیه میکنم.
بچه مردم
«بچه مردم» اولین ساخته سینمایی محمود کریمی است. این فیلم موضوعی اجتماعی با محوریت مسائل نوجوانان دارد. فیلم فضایی فانتزی و جذاب دارد و رنگها، طراحی صحنه، گریم، موسیقی قابهای تمیز و زیبا به خوبی در خدمت محتوا قرار گرفته است. به جز کشدارشدن بخشی از قصه در پرداخت، فیلمنامه قدرتمند است و ظرفیت نامزدی و دریافت سیمرغ را دارد. بازیها متناسب با فضای فانتزی فیلم است و هوشمندی کارگردان در طراحی صحنه و گریم ملموس است؛اگرچه ایده اولیه و موضوع فیلم، ساده و تکراری است، اما همین موضوع به دنبال مادر گشتن و پیدا کردن خانواده، در پرداخت نمایشی، آغازی جذاب داشته و تا پایانبندی مخاطب را با خود همراه میکند. سبک روایت فیلم مشابه فیلمهای ایرانی نیست؛ اما نمیتوان فیلم را ایرانی ندانست. شاید بتوان فرم این فیلم را در مسیری دانست که سینمایی «باغ کیانوش» رقم زد؛ فرمی حرفهای و جذاب برای ساخت فیلم که نسل جدید کودکان و نوجوانان را با سینمای داخلی آشنا کرده و آشتی میدهد.
فیلم اگرچه درباره چند نوجوان در یتیمخانه و سرنوشت آنهاست؛ اما مفهوم «خانواده» و پدر و مادر داشتن در کل فیلم جریان دارد. فراتر از این، هدایتگری و اثرگذاری«مربی» و «مراقب» نوجوان در نقشهای نامادری، ناپدری و پرستار یتیمخانه است. نوجوان با تمام مسائل بحرانی خاص دوره خودش، اثر تربیت درست مربی با محوریت محبت و توجه را در خودش میبیند. خطسیر فیلم در مسیر پیدا کردن خانه و خانواده واقعی است و در پایانبندی مخاطب را با چیزی ارزشمندتر و فراتر مواجه میکند؛ هرچند تمام تلاش کارگردان این بوده که در پایانبندی، مخاطب همچنان در فضای فانتزی فیلم باشد، اما فراتر از این رفته و فضای پایانبندی به سمت اغراق و شعار گرایش دارد.
اسفند
سینمایی «اسفند» ساخته دانش اقباشاوی و با موضوع طراحی عملیات خیبر توسط شهید سیدعلی هاشمی است. موسیقی حماسی و نماهای پرتنش جنگی در آغاز قصه خبر از فیلمی پرکنش و ماجرا میداد؛ اما در ادامه، با میانهای طولانی و یک پایانبندی کمحس مواجهیم؛ در واقع خطسیر قصه فیلم به پرداخت نمایشی کامل نرسیده و ریتمی کند دارد. صدابرداری فیلم ضعیف و لهجه بازیگران، فهم بخش قابلتوجهی از دیالوگهای فیلم را سخت کرده است.
برجستهسازی وحدت مردمی عراق و ایران در دفاع مقدس شکلی مبهم و ناکامل دارد و این وحدت به جز گفتگو با چند شیخ عرب، اشاره دیگری ندارد. به تبع ژانر جنگی فیلم، تصویر خانواده در آن پررنگ نیست و هرآنچه که کم و کوتاه و در سطح به خانواده پرداخته شده، در تصویر «مادر» خلاصه شده است. در مجموع، فیلم نقطه درخشانی نه در پرداخت قصه و نه در فرم ندارد و صرفاً به عنوان یک فیلم در ژانر جنگ، قابلتوجه است.
آبستن
«آبستن» فیلمی به کارگردانی مصطفی و محمد تنابنده است که در یک سکانس پلان ساخته شده است. ماجرای فیلم حول مفهوم «مهاجرت قاچاقی» میچرخد. فیلم اشکالات فیلمنامهای و دیالوگی متعددی داشته و بازی بازیگران هم قدرتمند نیست. ایده دوربین روی دست در ساخت سینمایی، جدید نیست و در این فیلم نیز شکل خلاقانهای ندارد. در محتوا نیز مشابه فرمهای داستانی است که پیش از این در فیلمهای اصغر فرهادی یا پیمان معادی دیده بودیم. منطق داستانی فیلم کمرنگ است؛ در بخشهای مختلفی به توبه مرد از شکار و آدمپرانی اشاره میشود، اما روی دیوار و زمین و همهجای خانهاش، پوست حیوانات مختلف دیده میشود. یا در برنامه چندماهه او برای انتقال تریاک، اثری از توبهای که در فیلم مدام به آن اشاره میشد، نیست.
نسبت و روابط شخصیتها در سطح باقی مانده و نه به واسطه فیلمنامه و نه به واسطه بازی بازیگران، تکمیل و عمیق نمیشود. اضافه کردن گرههای بیشتر در بخشهای پایانی قصه و گرهگشایی کل ماجرا در دیالوگ و پایانبندی، نشان میدهد که فیلم، بر یک فیلمنامه قدرتمند تکیه نداشته و خود نیز دچار سردرگمی است. پایانبندی فیلم، سیاه است و مشخصاً «خانواده» را نشانه گرفته است. تصویر خانواده از ابتدای فیلم، سرد اما پرتنش است و در این تصویر تلاش و تقلای زن خانواده برای حل مسئله، به نتیجه مثبتی نمیرسد. فیلم چند شخصیت دارد، اما در پرداخت شخصیتی هیچکدامشان به یک خانواده کامل نمیرسیم. اگرچه موسیقی فیلم را فردین خلعتبری به عهده داشته، اما موسیقی به کمک محتوا و قصه نیامده و ارتباط درستی با آن برقرار نمیکند. کنش شخصیتها برآمده از امری درونی نیست و هرچه که در دیالوگها جاری شده و گرهگشایی میکند، به بیرون از شخصیت اشاره دارد و همین باعث شده که در سینمایی آبستن، شخصیتهای کامل را نبینیم.