سوره سینما

پایگاه خبری-تحلیلی سینمای ایران و جهان

sourehcinema
تاریخ انتشار:۵ بهمن ۱۳۸۸ در ۸:۱۳ ب.ظ چاپ مطلب
نقدی بر «طلا و مس» همایون اسعدیان

در ستایش داستان

در ستایش داستان

سوره سینما:‌ «طلا ومس» فیلم غافلگیر کننده ای است. کسانی که با اسم همایون اسعدیان آشنا باشند پرسشهای عجیبی در ذهنشان شکل می گیرد

سوره سینما:‌ «طلا ومس» فیلم غافلگیر کننده ای است. کسانی که با اسم همایون اسعدیان آشنا باشند پرسشهای عجیبی در ذهنشان شکل می گیرد

اینکه چرا او پس از «شوخی» که می توان آن را اقتباسی قابل قبول دانست به سراغ ساخت فیلمهایی چون «آخر بازی» و پس از آن «ده رقمی» که می توان آن را فاجعه نئو فلیم فارسی دانست؛ می رود؟! امثال سؤالاتی است که برای تماشاگر این فیلم شکل می گیرد. طلا و مس فیلمی است که توانایی های کارگردانش را به رخ می کشد چه در داستان گویی و جزئیات شخصیت پردازی که رعایت می کند و چه در ساختار خود که با کات های متعدد و جامپ های به موقع ریتم فیلم را قابل قبول می کند. اسعدیان با توجه به فیلمهایی که به روابط طلاب و حوزه شکل گرفته بود اینبار تنها وجه یکی از شخصیتهای فیلم را طلبه انتخاب می کند و با نویسندگی حامد محمدی آن را به تصویر می کشد.

اولین نکته تحسین برانگیز فیلم رعایت ژانر ملودرام بدون شعار این فیلم است. فیلم پس از مقدمه ای درباره شخصیت اصلی فیلم که یک طلبه است و نشان دادن خانواده و شرایط زندگی اش به صورت کات های متعدد در تیتراژ اول فیلم پی رنگ خوبی را برای تعلیق و گره افکنی در ادامه داستان ایجاد می کند. البته این را هم نمی توان فراموش کرد که لوچ شدن دست شخصیت نگار جواهریان در فیلم و دو بینی اش برای تماشاگر داستان را تا حدودی قابل پیش بینی می کند اما وجه تحسین برانگیز فیلمنامه اثر و کارگردانی آن پیشروی فیلم بدون شعار زدگی است که داستان قابل حدس فیلم را برای تماشاگر باور پذیر و ملموس می کند که در این میان نمی توان بازی باور پذیر بازیگران اثر را فراموش کرد. نگار جواهریان که بعد از تنها دوبار زندگی می کنیم ثابت کرد که بازیگر درون گرا و غیر افراطی است که نقش خود را به بهترین وجه ممکن ایفا می کند؛ در طلا و مس با گرفتن لهجه در نقش و البته با کمک طراحی لباس و گریم توانسته است تا فاصله زیادی با نقش های قبلی اش بگیرد و نقش تازه خود را با روان بودن بازی اش باور پذیر جلوه دهد.

«طلا و مس» شاید از نگاهی دیگر سوژه ای تکراری به نظر بیاید اینکه طلبه ای که برای درسش سفر کرده و در گیر و دار فقه و اخلاق است با بیماری همسرش مواجه می شود و مجبور است تا شرایط درسی خود را فراموش کند؛ شاید بن مایه ای تکراری داشته باشد اما پرداخت جزئیات تبحر کارگردان اثر را تامل برانگیز تر از اثری تکراری کرده است. اینکه وجه روحی شخصیتها هرگز فراموش نشده و کارگردان حتی به بوی درون صحنه هم فکر می کند و آن را انتقال می دهد نتیجه پرداخت مناسبی است که شکل گرفته و باعث تمایز این اثر با آثاری چون «ده رقمی» می شود!

پایان داستان اما چالش مهم کارگردان و نویسنده بوده است اینکه مشخص می شود که شخصیت جواهریان دیگر فلج شده و اتفاق دیگری نمی تواند شکل بگیرد؛ کار را برای پایانی مناسب و جمع بندی دارای تحول سخت می کند اما برگرداندن پایان اثر از داستان محوری به شخصیت محوری جالب توجه است. اتفاقات تمام شده و تنها شخصیتی می تواند پایانی قابل قبول را تشکیل دهد و دقیقا این اتفاق می افتد. شخصیت طلبه برای اولین بار به زن فلج خود می گوید :« دوستت دارم» و سپس او را پشت کلاس درس می بینیم و سخنان استادش را و … ملودرام طلا و مس هنگامی تکمیل می شود که در جای جای اثر شاهد طنزی در راستای مفهوم فیلم هستیم یعنی طنزی که به هزل یا هجو کشیده نمی شود و این مرز بندی اثر در پرداخت خود است که موجب می شود تمام لحظات اثر تاثیر خود را بگذارد و از جایگاه خود خارج نشود.

سیدسعید هاشم زاده