سوره سینما

پایگاه خبری-تحلیلی سینمای ایران و جهان

sourehcinema
تاریخ انتشار:۱۱ بهمن ۱۳۸۸ در ۹:۰۶ ب.ظ چاپ مطلب
به بهانه نمايش «دموكراسي تو روز روشن» به تهيه كنندگي محمدعلي زم و كارگرداني علي عطشاني

فیلمسازی با ذهن تاریک

فیلمسازی با ذهن تاریک

سوره سینما: «دموکراسی تو روز روشن» با این حال زارش حتی شبیه یک نمایشنامه رادیویی هم نیست. فیلم پر گوی پر مدعای بد شکلی است که حاصل با ارزشی برای سینمای ایران به ارمغان نخواهد آورد

سوره سینما: «دموکراسی تو روز روشن» با این حال زارش حتی شبیه یک نمایشنامه رادیویی هم نیست. فیلم پر گوی پر مدعای بد شکلی است که حاصل با ارزشی برای سینمای ایران به ارمغان نخواهد آورد

«پوست موز» اولین ساخته کارگردان «دموکراسی تو روز روشن» است.  وقتی «پوست موز» نتوانست راهی به پرده سینما بیابد و اکران شود و به حق وارد شبکه نمایش خانگی شد، کارگردانش در یادداشتی پر سوز و گداز از جور و جفای زمانه نالید که این حق من و فیلم من نیست.

«دموکراسی تو روز روشن» همان«پوست موز» است با مخلفات تازه. حضور سوپر استارهای سینما هم کمکی به «دموکراسی …» نمی کند و «دموکراسی….» هم مانند «پوست موز» در حد فیلمی برای پخش در شبکه  نمایش خانگی باقی می ماند. فیلم سعی دارد به شوه ای مثلاً نوین و خلاق و ملموس سرگذشت سردار جنگی را در دنیای پس از مرگ نشان دهد. اما نگاه سطحی کارگردان به مضمون فیلمش و سیر خواب آور روند داستان همگی منجر به خلق فیلمی به نام «دموکراسی…» می شود.

فیلمساز قصد دارد به نام فانتزی و به کام خود و تهیه کننده و گیشه، ملغمه ای تحویل مخاطب دهد که هم پر فروش باشد و هم خوشایند منتقدان و کارشناسان و هم شعارهای بی بو و رنگ روز سیاسی در آن متجلی باشد. اما برای رسیدن به هدفش نکته مهمی را فراموش می کند و آن این که ابتدا باید مدیوم سینما را شناخت و درک کرد این رسانه چه قابلیت هایی دارد. باید درک درستی از مخاطب شناسی زمانه داشت. باید به این درجه از دانش رسید که حرف روز را زدن بسیار متفاوت تر است از به روز حرف زدن و تابع مد بودن. فیلمی که سعی می کند خود را فرزند زمانه خود و متأثر از دوره ای ملتهب جا بزند باید بداند که تاریخ مصرف پیدا می کند و هر چیز تاریخ مصرف داری، تاریخ مصرفش منقضی می گردد و هنری که منقضی گردد هنر نیست و ناهنر است و قلابی.

با وجود آن که در متون دینی و ادبی ما نکات و مباحث بسیاری در ارتباط با فرشته مرگ مطرح شده، شخصیت ملک الموت فیلم «دموکراسی…»، «نیو»  بازشسته سری فیلم های ماتریکس است که دقیقاً با همان لباس و شکل و شمایل وارد فیلم «دموکراسی…» شده است.

شخصیت خانم فیلمسازی هم که در فیلم حضور دارد با آن همه ناز و ادا که «من فیلم سفارشی نمی سازم»، در ادامه مشغول تهیه فیلم بی خاصیت و بد قواره ای می گردد که در ابتدا برای ساخت آن عشوه های روشنفکری می آمد.

فیلمساز نه مختصات جبهه را درست ترسیم می کند و نه توانایی آن را دارد که روابط علی و معلولی منطقی بین شخصیت های فیلمش و رفتارشان بر قرار سازد.

نگارنده بر این باور است «دموکراسی…» با این حالش حتی شبیه یک نمایشنامه رادیویی هم نیست. فیلم پر گوی پر مدعای بد شکلی است که حاصل با ارزشی برای سینمای ایران به ارمغان نخواهد آورد.