سوره سینما : بیست و هشتمین جشنواره فیلم فجر در حالی به کار خود پایان داد که نزدیکی آراء هیأت داوران و مردم در انتخاب بهترینها میتواند برای سینماگران ما مؤید نکاتی اساسی باشد.
اولین نکتهای که باید به آن اشاره کرد جاذبه و جذابیت بیقید و شرط سینمای داستانی نزد مخاطب عام سینما است. ذهنیت داستان پسند مخاطب ایرانی دیدن یک قصه خوب بر پردهی سینما را بسیار لذتبخش و دلپذیر میشمارد و این نوع سینما را ارجح میداند بر فیلمهای پیشرو آوانگاردی که به لحاظ فرمی بسیار بدیع و نو آورانه هستند و احتمالاً قصه و داستان در آنها برای مهیا شدن عرصهی بازیهای فرمی روایی و بصری به حداقل تقلیل یافته است.
روایتهای سر راست خطی و با کمترین بازیگوشیهای فرمی بیشتر مطابق سلیقه و زمینه و پیشینهی فرهنگی مخاطب ایرانی سینما است. بسیاری از فیلمهای پیچیده و حتی بعضاً فیلمهای کم افت و خیز مدرن امروزی که از زمینههای فرهنگی غرب نشأت میگیرد چندان باب دندان مخاطب ایرانی نیست.
اقتضائات فرهنگی مخاطب ایرانی سینما به این صورت است که به سنتهای روایی سینمای کلاسیک بیشتر روی خوش نشان میدهد و با فیلمهایی که با توسل به شیوههای کلاسیک سینمای داستانگو ساخته شدهاند بهتر ارتباط بر قرار میکند. به همین اعتبار مخاطب ایرانی بیشتر طالب تماشای فیلمهای هالیوودی است و سینمای هالیوود را به سینمای متفاوت و آوانگارد اروپایی ترجیح میدهد. البته تأکید بر سینمای داستانگو نباید مسبب غفلت از تکنیک و ظرافتهای فرمی گردد. با نگاهی به آثار شاخص و ماندگار سینمای داستانی بیدرنگ به این نکته پی خواهیم برد که توانایی تعریف یک داستان در مدیوم سینما خود هنر بزرگی است که نیاز به تمرین و ممارست و همچنین هوشمندی بسیار دارد.
توجه به درام و داستان در سینما، نافی ارزشهای فرمیک یک اثر سینمایی قابل تأمل نیست و بیتردید این دو لازم و ملزوم یکدیگر برای خلق یک فیلم تأثیر گذار و فراموش نشدنی هستند.
حقیقت این است که اگر جریان سینمایی کشور بخواهد فارغ از دغدغه مخاطب به مسیر خود ادامه دهد و با الگو قرار دادن روایتهای مدرن و پست مدرن فیلمهای اروپایی و برخی از فیلمهای آسیای شرقی به تقلید ناکار آمد و بیپشتوانهی این گونه فیلمها بپردازد، باید یقین داشت روزی فراخواهد رسید که مخاطب سینمای ایران از این سینما دل خواهد کند و فرار مخاطب از سینما به واقعیتی عینی مبدل خواهد شد.
اکثر فیلم های حاضر در بیست و هشتمین جشنواره فیلم فجر در یک ویژگی مشترک بودند و آن اینکه سعی داشتند داستان بگویند. البته این بدان معنا نیست که همگی این فیلمها از سعی خود به طور کامل نتیجه گرفتند و توانستند داستانی بیعیب و نقص تعریف کنند. اکثر قریب به اتفاق این فیلمها در پرداخت اصول اولیه درام و بنا کردن پایههای مورد نیاز برای روایت درست و دقیق یک داستان خوب، ناتوان و ضعیف بودند. اما با همین شرایط هم میتوان به سینماگران و مدیران سینمایی – فرهنگی کشور در مخاطب شناسی زمانه و شناخت علایق و سلایق مخاطب ایرانی سینما با کمی اغماض نمرهی قبولی داد. میتوان امید بست که این فاصله بعید تا سینمای آرمانی مورد تأیید مخاطبان و منتقدان و مدیران به حداقل خواهد رسید و نقصها و کاستیها مرتفع خواهد شد.
نکته دیگر حائز اهمیت، رعایت الزامی چارچوبهای اخلاقی در یک محصول فرهنگی ایرانی است.
هنرمند ایرانی که جامعهی ایرانی معاصر را به درستی میشناسد و به تاریخی که بر این سرزمین رفته آگاهی دارد، میداند که مخاطبش مردمانی هستند که حساسیت بسیاری بر روی جنبههای اخلاقی اثر هنری وی دارند و بدواً فارغ از کمال هنری یک اثر هنری، به جستجوی اندرزهای اخلاقی آن اثر پرداخته و در صورت پی بردن به هر گونه بیاخلاقی هنری و یا مواجه شدن با نمایش ابتذال به قصد سودجویی فارغ از زیبایی شناسی هنری، روی خوش به آن نشان نخواهند داد.
هنوز بسیاری از مسائل و مباحثی که در بسیاری از کشورهای غربی به صورت اموری عادی و روزمره درآمده و با سهولت و برهنگی زیادی با مخاطب غربی در میان گذاشته میشود برای مخاطب ایرانی حساسیت برانگیز و جزء حیطهی حریم خصوصی وی است.
از قضا هنر، مخصوصاً هنر سینما در ذات خود این قابلیت را دارد که همین زوایا و حیطههای مناقشه برانگیز اخلاقی را مورد واکاوی قرار دهد و با بینشی لطیف و هنرمندانه که از جانب یک فرد هنرمند ساطع شده باشد به بررسی رفتار و روابط انسانی بپردازد. اما برای رسیدن به این هدف، هنرمند باید امین مردم باشد. هنرمند نباید از اعتماد مخاطبی که به داخل سینما آمده سوء استفاده کند. درست است که سالن سینما تاریک است، اما این تاریکی دلیلی برای جعل هنر و فرصتی برای خزیدن و سرک کشیدن موذیانه به باورها و اعتقادات مخاطب و مهمتر از آن چنگ انداختن متخاصمانه بر آنها نیست.
مخاطب سینما که از در اصلی سینما وارد سالن نمایش فیلم شده و به دور از هر گونه پنهان کاری بر روی صندلی مینشیند متقابلاً انتظار دارد فیلمساز هم مانند خود او با صداقت و احترام به برقراری دیالوگ با او مبادرت ورزد.
اعتماد مخاطب با هوش ایرانی از فیلمسازی که میخواهد ریاکارانه به صمیمیت وانمود کند ولی به قصد کسب منفعت به حریم خصوصی او وارد شده و با به سخره گرفتن او، با او ارتباط بر قرار کند، سلب شده و مخاطب این عمل فیلمساز را نه به صمیمیت بلکه به خیانت تعبیر میکند.
هنرمند ایرانی برای ورود به حوزههایی که با حصار محکم شرافت یک ایرانی محافظت میگردد باید بسیار معتمد و صبور و فکور باشد. باید بیندیشد که چگونه میتواند سینما را مونس خلوت و انیس سلوت مردم سازد. اگر بتواند و به چنین موفقیتی دست یابد، آن گاه سینما محرم خواهد شد و مردمان اذن دخولش میدهند.