سوره سینما

پایگاه خبری-تحلیلی سینمای ایران و جهان

sourehcinema
تاریخ انتشار:۲ اسفند ۱۳۸۸ در ۹:۱۴ ب.ظ چاپ مطلب
سلسله يادداشت هاي كوتاه «منوچهر اكبرلو» درباره فيلم هاي بيست و هشتمين جشنواره فيلم فجر / (1)

«به رنگ ارغوان» ولی کم رنگ!/«طلا و مس» و سخن از اخلاق عملی/«آل» سینمای وحشت با لبخند!؟/«لطفاً مزاحم نشوید»، شروع باز، پایان باز و قصه باز!

«به رنگ ارغوان» ولي كم رنگ!/«طلا و مس» و سخن از اخلاق عملي/«آل» سينماي وحشت با لبخند!؟/«لطفاً مزاحم نشويد»، شروع باز، پايان باز و قصه باز!

سوره سینما: «به رنگ ارغوان» یک فیلم عاشقانه ساده است و برای ما که با سینما یک سوءتفاهم داریم، این همه حاشیه ساز بوده است. سوءتفاهم ما هم آن است که فکر می کنیم کسی که شغلی دارد، در صورتی که در یک فیلم به نمایش درآید. منظور فیلمساز و برداشت تماشاگران آن است که به همه صاحبان آن شغل تعمیم خواهد یافت

سوره سینما: «به رنگ ارغوان» یک فیلم عاشقانه ساده است و برای ما که با سینما یک سوءتفاهم داریم، این همه حاشیه ساز بوده است. سوءتفاهم ما هم آن است که فکر می کنیم کسی که شغلی دارد، در صورتی که در یک فیلم به نمایش درآید. منظور فیلمساز و برداشت تماشاگران آن است که به همه صاحبان آن شغل تعمیم خواهد یافت

به هر حال، «به رنگ ارغوان» هیچ ارتباطی با سینمای سیاسی و دنیای سیاست ندارد. فیلم از مضمون صدها بار تکرار شده «عشق یا وظیفه» بهره می برد. این که قهرمان می ماند که وظیفه اش را انجام دهد یا به نفع دلبستگی اش وظیفه را کنار بگذارد. از قرن ۱۹ به این طرف بیشمار رمان ها و فیلم هایی هستند که از این فرمول برای جذب تماشاگر بهره می برند.

«به رنگ ارغوان» یک فیلم متوسط است. نه تندی «آژانس شیشه ای» را دارد و نه جنبه های «روبان قرمز». تنهایی اش نه چون «مهاجر»، به یاد ماندنی است و نه چون «از کرخه تا راین»، ما را به شوق می آورد. یک فیلم معمولی است با فیلمنامه ای معمولی تر که از همان برخوردهای اول می فهمیم بهزاد (با بازی حمید فرخ نژاد) عشق را انتخاب می کند و عجیب است که مأمور مافوقش درنمی یابد که چرا او از هوالقادر به هوالحبیب می رسد و بعد او را رها می کند و می رود. بقیه داستانک های فیلمنامه مانند اعتراض دانشجویان به قطع درختان جنگل، آزارها و متلک های آن گروهبان و… نیز از این مضمون عشق و وظیفه جدایند و راه خود را می روند.
«طلا و مس» و سخن از اخلاق عملی

«طلا و مس» نمونه ای خوب است از عبارت «فیلمنامه ساده، با پرداخت خوب» از جنس «به همین سادگی» یا «زیر نور ماه». این گونه که اتفاق ظاهراً مهمی و بزرگی در آن رخ نمی دهد. اما این فقط برای دیگرانی است که امثال سیدرضا و زهرا سادات از شدت معمولی بودن، اصلاً به چشمشان نمی آید. اما برای خود آنها، زندگی شان در تب و تاب زیادی است. یک زندگی ساده دارند که به سادگی به هم می ریزد و از دلش یک زندگی ساده دیگر، اما عمیق، ایجاد می شود.

«طلا و مس»‌ از اخلاق عملی سخن می گوید. آن چه ورای حرف ها (که کم هم نیستند)‌ رنگ باخته است.

و یک نکته عجیب، همایون اسعدیان، پیش از این «ده رقمی» را ساخته است که فیلمی است شاهد مثال برای آنان که از ابتذال و سردستی سازی سینمای روز کشور می گویند و می نویسند.

«آل» سینمای وحشت با لبخند!؟

سینمای وحشت فیلمنامه درخشان می خواهد و فضاسازی مناسب با آن. بهرامیان کوشیده که فضاسازی را خوب از آب درآورد. رفتن به ارمنستان هم کمک خوبی به این ایجاد فضاسازی می کند. اما فیلمنامه، ظرایف لازم برای ایجاد وحشت ندارد. برای همین مانند فیلم های وحشت گرای مشابه وطنی،‌ بیش از ترس، لبخند بر لب می آورد. حضور مصطفی زمانی هم بیشتر ذوق زدگی کارگردان است از اینکه تماشاگر فقط برای دیدن یوزارسیف به سینما برود. وگرنه او نه توان بازیگری از خود نشان می دهد و نه مناسب است برای این نقش.

و دیگر آن که فیلم (مانند بیشتر فیلم های ایرانی) با ظاهر نقد یک باور نادرست شروع می کند و از آن جایی که در انتها خوب جمع نمی شود،‌ همان باور نادرست را تقویت می کند!

«لطفاً مزاحم نشوید»، شروع باز و پایان باز و قصه باز!

این هم فقط در سینمای ما رخ می دهد. فیلمساز ما تصمیم می گیرد که یک فیلم چهار اپیزودی بسازد. اپیزود آخر به مشکل مالی می خورد و ساخته نمی شود. هر جای دیگری بود، فیلمسازان کارهای دیگری می کردند. اما در اینجا فیلمساز ما مثل تمام فیلمسازان با اعتماد به نفس دیگر ما، انجام می دهد. عین حرف فیلمساز را به نقل از مجله «فیلم» بخوانید:‌‌ «ما سر و ته فیلم را یک جوری هم آوردیم».
به همین راحتی‌. قرار نیست این حرف فیلمساز را به عنوان «آتو» استفاده کنم. نیازی به گفتن نیست. جنس فیلم همین است. شما بیایید یک اپیزود دیگر اضافه کنید، اپیزود اول که قصه دعوای یک زن و شوهر است حذف کنید؛ به جای هدایت هاشمی (در نقش روحانی در اپیزود دوم) مثلاً مهران رجبی را بگذارید؛ در اپیزود سوم در کنار همه نابازیگران به جای حامد بهداد یک نابازیگر دیگر بگذارید…
هر کار خواستید بکنید؛ هیچ اتفاقی نمی افتد. از این جنس فیلم ها با شروع باز و پایان باز و قصه باز؛ در سینمای ما زیاد می سازند. منتظر اعتراض های سال بعد فیلمساز باشید که چرا کسی به فیلم فرهنگی توجه نمی کند و چرا سینمادارها تحویل نمی گیرند و… .

آقایان! لطفاً فیلم بسازید!

و یک نکته: هدایت هاشمی فوق العاده است و این ربطی به فیلمنامه یا کارگردانی این فیلم ندارد.