سوره سینما

پایگاه خبری-تحلیلی سینمای ایران و جهان

sourehcinema
تاریخ انتشار:۴ اسفند ۱۳۸۸ در ۹:۱۸ ب.ظ چاپ مطلب
سلسله يادداشت هاي كوتاه «منوچهر اكبرلو» درباره فيلم هاي بيست و هشتمين جشنواره فيلم فجر / (3)

«آتشکار» و ریزش دیوار حجب و حیای ایرانی! / «نفوذی»، نفوذ شرافتمندانه دو کارگردان جوان / «راز دشت تاران»، راز هری پاتر، راز نارنیا

«آتشكار» و ريزش ديوار حجب و حياي ايراني! / «نفوذي»، نفوذ شرافتمندانه دو كارگردان جوان / «راز دشت تاران»، راز هري پاتر، راز نارنيا

سوره سینما: «آتشکار» درباره تابو بودن وازکتومی است. و چقدر برای ما مهم است که سینما بتواند سهم خود را در فرهنگ سازی انجام دهد و مثلاً اینگونه تابوسازی ها را که هیچ ریشه ای در شرع ندارد، از بین ببرد. اما مشکل «آتشکار» در روش مطرح ساختن این مسأله است. یعنی نوع روبرو شدن با آن. این که با مسأله، به گونه ای رفتار می کند که تماشاگر را یاد امثال «وحدت» می اندازد. و این باعث می شود که با توجه به فرهنگ عمومی تماشاگر ایرانی، نه تنها تابوشکنی صورت نگیرد، بلکه حجب و حیا سبب تداوم تابوها شود

سوره سینما: «آتشکار» درباره تابو بودن وازکتومی است. و چقدر برای ما مهم است که سینما بتواند سهم خود را در فرهنگ سازی انجام دهد و مثلاً اینگونه تابوسازی ها را که هیچ ریشه ای در شرع ندارد، از بین ببرد. اما مشکل «آتشکار» در روش مطرح ساختن این مسأله است. یعنی نوع روبرو شدن با آن. این که با مسأله، به گونه ای رفتار می کند که تماشاگر را یاد امثال «وحدت» می اندازد. و این باعث می شود که با توجه به فرهنگ عمومی تماشاگر ایرانی، نه تنها تابوشکنی صورت نگیرد، بلکه حجب و حیا سبب تداوم تابوها شود

تمرکز فیلمساز بر شوخی گیری به هر قیمتی، به این مسأله دامن می زند و اصل قضیه گاه فراموش می شود. چنانکه حتی در کادر بندی ها می کوشد تصاویری اروتیک ارایه دهد و در نتیجه وجوه اجتماعی،‌ اقتصادی و فرهنگی فرزند کمتر، پوشیده می ماند تا فیلمساز بیشتر خنده بگیرد. و این بر فیلمنامه نیز تأکید می گذارد. و ما می مانیم که سهراب قرار است یک پیشروی احقاق حقوق کارگردان باشد یا آدمی آرام که تنها دغدغه اش وازکتومی است. همچنین است صحبت های طولانی سهراب با پدر که نصیحت های یکسویه پدر را در بر دارد و هیچگاه پیش نمی رود. بحث تقابل سنت و مدرنیته نیز که ما به ازاهای زیادی در فیلم دارد به جایی نمی رسد. از تضادهای نوع زندگی و ابزارهای زندگی سهراب و دیگر کارگران و نیز روحانی و دکتر فیلم گرفته تا تعقیب و گریز پدر و پسر با اسب و موتور.

و البته از شاخصه های مثبت فیلمنامه، شناخت قابل توجه نویسنده از ویژگی های شخصیتی اصفهانی هاست. او همچون فیلم پیشین خود، خواب تلخ، از ظرایف شخصیت این آدم ها (ترکیبی از زیرکی و رندی و شوخ طبعی) به خوبی بهره می برد تا باورپذیری آنان را ایجاد کند. حتی اگر آنان جملگی کاریکاتور گونه جلوه کنند.

«نفوذی»، نفوذ شرافتمندانه دو کارگردان جوان

فیلم «نفوذی» برای سینمای ایران، یک تجربه است در یکی از ژانرهایی که کمتر به سراغش رفته ایم. یعنی خلق یک فیلم پلیسی معمایی. فیلمنامه نویس می کوشد با ایجاد این تعلیق که آیا فریدون واقعاً خائن است یا نه، آرام آرام قطعاتی از گذشته را ارایه کند و سرانجام در سکانس پایانی نشان مان دهد که خائن واقعی نه فریدون، که جورابچی است. «نفوذی» برای نخستین کارگردانی کاوری و فیوضی، قابل قبول است چرا که از آغاز خواسته اند حساب شده پیش بروند. از عنوان بندی هم که شروع کنیم، «نفوذی» از معدود فیلم های ایرانی است که عنوان بندی حساب شده دارد. و البته فیلمنامه دست اندازهایی هم دارد. این که چرا پس از قتل عام سربازان قرارگاه اشرف، فقط مایع داغ در گلو، نصیب فریدون می شود و بعد هم هیچ روایتی از وضعیت او پس از آن واقعه تا آزادی اش را نداریم. یا اینکه چرا فریدون برای زن و بچه اش (چه در بازداشگاه و چه در خانه) واقعیت قضیه را نمی گوید و هیچ تلاشی برای اثبات بیگناهی اش نمی کند؟ و فقط به خطا رفتن تیر جورابچی است که سبب می شود واقعیت بر ملا شود و معلوم هم نمی شود که چرا دو مأمور امنیتی باید به صورت موازی روی این پرونده کار کنند؟ به اینها بیفزایید تغییرات ناگهانی روایان صحنه های گذشته در بازداشتگاه اسرا را.
در هر حال «نفوذی» دو ویژگی شاخص دارد: اول آن که برای تماشاگران ساخته شده و حاصل حدیث نفس سازندگان آن نیست و خواسته که تماشاگر پسند باشد و دوم این که برای جذب تماشاگر، هیچگاه به ابتذال نزدیک نمی شود و جذابیت را در دل روایت می جوید. و این ایجاد توقع می کند که فیوضی و کاوری باز هم چنین فیلم هایی بسازند. فیلم هایی شرافتمندانه.

راز هری پاتر، راز نارنیا

به عنوان یکی از معدود منتقدان علاقه مند به سینمای کودک، با اشتیاق تمام به تماشای «راز دشت تاران» نشستم تا از تعریف هایی که درباره طول کشیدن دو سال و نیم ساخت و جلوه های ویژه اش شنیده بودم، به خود فیلم برسم. اما توقع ام را برآورده نساخت. فیلم، همان مشکل «ملک سلیمان» را دارد: شیفتگی فیلمسازان به جلوه های ویژه و بی توجهی به قصه.

فرق این دو فیلم هم فقط چند میلیارد تومان است! وگرنه تفاوتی ندارد در این که کارگردانان اصرار دارند خودشان قصه بنویسند. قصه هایی که پیش نمی رود و به اندازه یک صدم انرژی ای که صرف درآمدن جلوه های ویژه شده، روی قصه آن تمرکز نشده است. هر دو فیلم پر است از صحنه هایی که آدم ها فقط حرف می زنند و در لابه لای حرفها جلوه های ویژه را داریم.

علی مردانی (یکی از دو نویسنده و کارگردانان فیلم) این ضعف بزرگ را ناآگاهانه به زبان می آورد: «اصلی ترین دغدغه گروه برای ساخت این فیلم، دسترسی سریع و مفید به فن آوری های روز بود». (در گفتگو با ماهنامه فیلم). اما گویا در این جستجو، فقط نرم افزارهای جدید رایانه ای را مرور کرده اند و نه مثلاً ماجرای ساخت امثال «هری پاتر» و «نارنیا» را. اگر چنان می کردند درمی یافتند که در آنجاها همه چیز در خدمت ارتقای تصویری فیلمنامه است.

کسی برای دیدن تجریدی و مستقل انفجار و پرواز و غیب و ظاهر شدن ها و پرواز موجودات عجیب و غریب به سینما نمی رود. تماشاگر قبل از آن، قصه می خواهد و روابط منطقی و باورپذیر بین شخصیت های فیلمنامه را. چیزی که «راز دشت تاران» ندارد. و این راز ساده «هری پاتر» است و «نارنیا».